قانون آیین دادرسی مدنی

قانون آیین دادرسی مدنی

در این مقاله آشنا میشوید با: قانون آیین دادرسی مدنی، آیین دادرسی مدنی چیست و ‌قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب (‌در امور مدنی). تا پایان مقاله با ما همراه باشید.

برای مشاور حقوقی، می توانید با موسسه حقوقی دادپویان در ارتباط باشید.

آیین دادرسی مدنی چیست؟

قانون آیین دادرسی مدنی، تشریفات رسیدگی، به دعاوی حقوقی است. این قانون مشتمل بر 529 ماده و 72 تبصره می باشد، که در سال 1379، به تصویب مجلس شورای اسلامی، رسیده است و شامل موضوعات مختلف، هم چون داوری، مستثنیات دین، صلاحیت ذاتی و محلی دادگاه ها و غیره می باشد. قانون آیین دادرسی مدنی، در روند و پیشبرد فعالیت دادگاه ها بسیار اهمیت دارد.

قانون آیین دادرسی مدنی

قانون آیین دادرسی مدنی، تشریفات رسیدگی به دعوای حقوقی اشخاص است که در ماده 1، قانون آیین دادرسی مدنی این گونه تعریف شده است:

آیین دادرسی مدنی، مجموعه اصول و مقرراتی است كه در مقام رسیدگی به امور حسبی و كلیه دعاوی مدنی و بازرگانی، در دادگاه های عمومی، انقلاب، تجدیدنظر، دیوان عالی كشور و سایر مراجعی كه به موجب قانون موظف به رعایت آن می باشند به كار می رود.

این گونه دعاوی که در قانون آیین دادرسی مدنی به آن ها رسیدگی می شود، ناظر بر جرائم نبوده. بلکه صرفا، ناظر بر اختلافات حقوقی میان اشخاص هستند. مانند: طلاق، مهریه، پرداخت نفقه و غیره. تشریفات حاکم بر رسیدگی به این نوع از دعاوی، تشریفات آیین دادرسی مدنی می باشد.

برای مشاوره حقوقی با وکیل، میتوانید با وکیل پایه یک دادگستری در تماس باشید.

قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب (‌در امور مدنی)

ماده 1

آیین‌ دادرسی مدنی، مجموعه اصول و مقرراتی است که در مقام رسیدگی به امور حسبی و کلیه دعاوی مدنی و بازرگانی در دادگاه های‌ عمومی، انقلاب، تجدیدنظر، دیوان‌ عالی کشور و سایر مراجعی که به‌ موجب قانون موظف به رعایت آن می‌ باشند به کار می‌ رود.

‌ماده 2

هیچ دادگاهی نمی‌ تواند به دعوایی رسیدگی کند مگر این که شخص یا اشخاص ذی‌ نفع یا وکیل یا قائم‌ مقام یا نماینده قانونی آنان رسیدگی به‌ دعوا را برابر قانون درخواست نموده باشند.

ماده 3

قضات دادگاه ها موظفند موافق قوانین به دعاوی رسیدگی کرده، حکم مقتضی صادر و یا فصل خصومت نمایند. در صورتی که قوانین ‌موضوعه کامل یا صریح نبوده یا متعارض باشند یا اصلا قانونی در قضیه مطروحه وجود نداشته باشد، با استناد به منابع معتبر اسلامی یا فتاوی معتبر و‌ اصول حقوقی که مغایر با موازین شرعی نباشد، حکم قضیه را صادر نمایند و نمی ‌توانند به بهانه سکوت یا نقص یا اجمال یا تعارض قوانین از رسیدگی ‌به دعوا و صدور حکم امتناع ورزند و الا مستنکف از احقاق حق شناخته شده و به مجازات آن محکوم خواهند شد.

‌تبصره – چنان چه قاضی مجتهد باشد و قانون را خلاف شرع بداند پرونده به شعبه دیگری جهت رسیدگی ارجاع خواهد شد.

‌ماده 4

دادگاه ها مکلفند در مورد هر دعوا به‌ طور خاص تعیین تکلیف نمایند و نباید به‌ صورت عام و کلی حکم صادر کنند.

ماده 5

آرای دادگاه ها قطعی است مگر در موارد مقرر در باب چهارم این قانون یا در مواردی که به‌ موجب سایر قوانین قابل نقض یا تجدید نظر‌ باشند.

‌ماده 6

عقود و قراردادهایی که مخل نظم عمومی یا بر خلاف اخلاق حسنه که مغایر با موازین شرع باشد در دادگاه قابل ترتیب اثر نیست.

‌ماده 7

به ماهیت هیچ دعوایی نمی‌ توان در مرحله بالاتر رسیدگی نمود تا زمانی که در مرحله نخستین در آن دعوا حکمی صادر نشده باشد، مگر‌ به موجب قانون.

‌ماده 8

هیچ مقام رسمی یا سازمان یا اداره دولتی نمی‌ تواند حکم دادگاه را تغییر دهد و یا از اجرای آن جلوگیری کند مگر دادگاهی که حکم‌ صادر نموده و یا مرجع بالاتر، آن هم در مواردی که قانون معین نموده باشد.

‌ماده 9

رسیدگی به دعاویی که قبل از تاریخ اجرای این قانون اقامه شده به ترتیب مقرر در این قانون ادامه می‌ یابد.

آرای صادره از حیث قابلیت اعتراض و تجدید نظر و فرجام، تابع قوانین مجری در زمان صدور آنان می‌ باشد مگر این که آن قوانین، خلاف شرع شناخته‌ شود.

نسبت به کلیه قرارهای عدم صلاحیتی که قبل از تاریخ اجرای این قانون از دادگاه ها صادر شده و در زمان اجرای این قانون در جریان رسیدگی تجدید نظر‌ یا فرجامی است به ترتیب مقرر در این قانون عمل می‌ شود.

‌باب اول – در صلاحیت دادگاه ها

‌فصل اول – در صلاحیت ذاتی و نسبی دادگاه ها

ماده 10

رسیدگی نخستین به دعاوی، حسب مورد در صلاحیت دادگاه های عمومی و انقلاب است مگر در مواردی که قانون مرجع دیگری را‌ تعیین کرده باشد.

‌ماده 11

دعوا باید در دادگاهی اقامه شود که خوانده، در حوزه قضایی آن اقامتگاه دارد و اگر خوانده در ایران اقامتگاه نداشته باشد، در صورتی که ‌در ایران محل سکونت موقت داشته باشد، در دادگاه همان محل باید اقامه گردد و هرگاه در ایران اقامتگاه و یا محل سکونت موقت نداشته ولی مال‌ غیر منقول داشته باشد، دعوا در دادگاهی اقامه می ‌شود که مال غیر منقول در حوزه آن واقع است و هر گاه مال غیر منقول هم نداشته باشد، خواهان در ‌دادگاه محل اقامتگاه خود، اقامه دعوا خواهد کرد.

تبصره – حوزه قضایی عبارت است از قلمرو یک بخش یا شهرستان که دادگاه در آن واقع است. تقسیم‌ بندی حوزه قضایی به واحد هایی از قبیل‌ مجتمع یا ناحیه، تغییری در صلاحیت عام دادگاه مستقر در آن نمی‌ دهد.

ماده 12

دعاوی مربوط به اموال غیرمنقول اعم از دعاوی مالکیت، مزاحمت، ممانعت از حق، تصرف عدوانی و سایر حقوق راجع به آن در‌ دادگاهی اقامه می‌ شود که مال غیرمنقول در حوزه آن واقع است، اگر چه خوانده در آن حوزه مقیم نباشد.

ماده 13

در دعاوی بازرگانی و دعاوی راجع به اموال منقول که از عقود و قراردادها ناشی شده باشد، خواهان می‌ تواند به‌ دادگاهی رجوع کند که‌ عقد یا قرارداد در حوزه آن واقع شده است یا تعهد می‌ بایست در آن جا انجام شود.

‌ماده 14

درخواست تامین دلایل و امارات از دادگاهی می‌ شود که دلایل و امارات مورد درخواست در حوزه آن واقع است.

ماده 15

در صورتی ‌که موضوع دعوا مربوط به مال منقول و غیرمنقول باشد، در دادگاهی اقامه دعوا می ‌شود که مال غیرمنقول در حوزه آن واقع ‌است، به شرط آن که دعوا در هر دو قسمت، ناشی از یک منشا باشد.

ماده 16

هرگاه یک ادعا راجع به خواندگان متعدد باشد که در حوزه‌های قضائی مختلف اقامت دارند یا راجع به اموال غیرمنقول متعددی باشد ‌که در حوزه‌ های قضائی مختلف واقع شده ‌اند، خواهان می‌ تواند به هر یک از داد گاههای حوزه‌های یاد شده مراجعه نماید.

ماده 17

هر دعوایی که در اثنای رسیدگی به ‌دعوای دیگر از طرف خواهان یا خوانده یا شخص ثالث یا از طرف متداعیین اصلی بر ثالث اقامه شود،‌ دعوای طاری نامیده می شود. این دعوا اگر با دعوای اصلی مرتبط یا دارای یک منشا باشد، در دادگاهی اقامه می‌ شود که دعوای اصلی در آن جا اقامه‌ شده است.

‌ماده 18

عنوان احتساب، تهاتر یا هر اظهاری‌ که دفاع محسوب شود، دعوای طاری نبوده، مشمول ماده (17) نخواهد بود.

ماده 19

هرگاه رسیدگی به دعوا منوط به اثبات ادعایی باشد که رسیدگی به آن در صلاحیت دادگاه دیگری است، رسیدگی به دعوا تا اتخاذ تصمیم‌ از مرجع صلاحیت دار متوقف می ‌شود. در این مورد، خواهان مکلف است ظرف یک ماه در دادگاه صالح اقامه دعوا کند و رسید آن را به دفتر دادگاه‌ رسیدگی کننده تسلیم نماید، در غیر این صورت قرار رد دعوا صادر می‌ شود و خواهان می‌ تواند پس از اثبات ادعا در دادگاه صالح مجددا اقامه دعوا نماید.

ماده 20

دعاوی راجع به ترکه متوفی اگر چه خواسته، دِ‌ین و یا مربوط به وصایای متوفی باشد تا زمانی که ترکه تقسیم نشده در دادگاه محلی اقامه‌ می ‌شود که آخرین اقامتگاه متوفی در ایران، آن محل بوده و اگر آخرین اقامتگاه متوفی معلوم نباشد، رسیدگی به دعاوی یاد شده در صلاحیت دادگاهی ‌است که آخرین محل سکونت متوفی در ایران، در حوزه آن بوده است.

ماده 21

دعوای راجع به توقف یا ورشکستگی باید در دادگاهی اقامه شود که شخص متوقف یا ورشکسته، در حوزه آن اقامت داشته است و‌ چنان چه در ایران اقامت نداشته باشد، در دادگاهی اقامه می ‌شود که متوقف یا ورشکسته در حوزه آن برای انجام معاملات خود شعبه یا نمایندگی داشته یا‌ دارد.

ماده 22

دعاوی راجع به ورشکستگی شرکت های بازرگانی که مرکز اصلی آنها در ایران است، هم چنین دعاوی مربوط به اصل شرکت و دعاوی بین‌ شرکت و شرکا و اختلافات حاصله بین شرکا و دعاوی اشخاص دیگر علیه شرکت تا زمانی‌ که شرکت باقی است و نیز در صورت انحلال تا وقتی‌ که‌ تصفیه امور شرکت در جریان است، در مرکز اصلی شرکت اقامه می‌ شود.

ماده 23

دعاوی ناشی از تعهدات شرکت در مقابل اشخاص خارج از شرکت، در محلی که تعهد در آن جا واقع شده یا محلی که کالا باید در آنجا ‌تسلیم گردد یا جایی که پول باید پرداخت شود اقامه می شود. اگر شرکت دارای شعب متعدد در جاهای مختلف باشد دعاوی ناشی از تعهدات هر شعبه ‌یا اشخاص خارج باید در دادگاه محلی که شعبه طرف معامله در آن واقع است اقامه شود، مگر آن که شعبه یاد شده بر چیده شده باشد که در این ‌صورت نیز ‌دعاوی در مرکز اصلی شرکت اقامه خواهد شد.

‌ماده 24

رسیدگی به دعوای اعسار به طور کلی با دادگاهی است که صلاحیت رسیدگی نخستین به دعوای اصلی را دارد یا ابتدا به آن رسیدگی‌ نموده است.

ماده 25

هرگاه سند ثبت احوال در ایران تنظیم شده و ذی‌ نفع مقیم خارج از کشور باشد رسیدگی با دادگاه محل صدور سند است و اگر محل تنظیم‌ سند و اقامت خواهان هر دو خارج از کشور باشد در صلاحیت دادگاه عمومی شهرستان تهران خواهد بود.

‌فصل دوم – اختلاف در صلاحیت و ترتیب حل آن

ماده 26

تشخیص صلاحیت یا عدم صلاحیت هر دادگاه نسبت به دعوایی که به آن رجوع شده است با همان دادگاه است. مناط صلاحیت تاریخ ‌تقدیم دادخواست است مگر در موردی که خلاف آن مقرر شده باشد.

ماده 27

در صورتی که دادگاه رسیدگی‌ کننده خود را صالح به رسیدگی نداند با صدور قرار عدم صلاحیت، پرونده را به ‌دادگاه صلاحیت دار ارسال‌ می ‌نماید. دادگاه مرجوع الیه مکلف است خارج از نوبت نسبت به صلاحیت اظهارنظر نماید و چنان چه ادعای عدم صلاحیت را نپذیرد، پرونده را جهت‌ حل اختلاف به دادگاه تجدید نظر استان ارسال می ‌کند. رای دادگاه تجدید نظر در تشخیص صلاحیت لازم الاتباع خواهد بود.

‌تبصره – در صورتی که اختلاف صلاحیت بین دادگاه های دو حوزه قضایی از دو استان باشد، مرجع حل اختلاف به‌ ترتیب یاد شده، دیوان عالی‌ کشور می‌ باشد.

ماده 28

هرگاه بین دادگاه های عمومی، نظامی و انقلاب در مورد صلاحیت، اختلاف محقق شود هم چنین در مواردی که دادگاه ها اعم از عمومی،‌ نظامی و انقلاب به صلاحیت مراجع غیرقضایی از خود نفی صلاحیت کنند و یا خود را صالح بدانند، پرونده برای حل اختلاف به دیوان عالی کشور‌ ارسال خواهد شد. رای دیوان عالی کشور در خصوص تشخیص صلاحیت، لازم‌ الاتباع می‌ باشد.

‌ماده 29

رسیدگی به‌ قرارهای عدم صلاحیت در دادگاه تجدید نظر استان و دیوان‌ عالی کشور، خارج از نوبت خواهد بود.

ماده 30

هر گاه بین دیوان عالی کشور و دادگاه تجدید نظر استان و یا دادگاه تجدید نظر استان با دادگاه بدوی در مورد صلاحیت اختلاف شود حسب ‌مورد، نظر مرجع عالی لازم الاتباع است.

‌باب دوم – وکالت در دعاوی

‌ماده 31

هر یک از متداعیین می‌ توانند برای خود حداکثر تا دو نفر وکیل انتخاب و معرفی نمایند.

ماده 32

وزارتخانه ها، موسسات دولتی و وابسته به دولت، شرکت های دولتی، نهادهای انقلاب اسلامی و مؤسسات عمومی غیردولتی،‌ شهرداری ها و بانک ها می ‌توانند علاوه بر استفاده از وکلای دادگستری برای طرح هر گونه دعوا یا دفاع و تعقیب دعاوی مربوط از اداره حقوقی خود یا ‌کارمندان رسمی خود با داشتن یکی از شرایط زیر به عنوان نماینده حقوقی استفاده نمایند:

1 – دارا بودن لیسانس در رشته حقوق با دو سال سابقه کارآموزی در دفاتر حقوقی دستگاه های مربوط.

2 – دو سال سابقه کار قضایی یا وکالت به‌ شرط عدم محرومیت از اشتغال به ‌مشاغل قضاوت یا وکالت.

تشخیص احراز شرایط یاد شده به‌ عهده بالاترین مقام اجرایی سازمان یا قائم‌ مقام قانونی وی خواهد بود.

ارائه معرفی نامه نمایندگی حقوقی به مراجع قضایی الزامی است.

ماده 33

وکلای متداعیین باید دارای شرایطی باشند که به‌ موجب قوانین راجع به وکالت در دادگاه ها برای آنان مقرر گردیده است.

ماده 34

وکالت ممکن است به موجب سند رسمی یا غیر رسمی باشد. در صورت اخیر، در مورد وکالت ‌نامه های تنظیمی در ایران، وکیل می ‌تواند ‌ذیل وکالت نامه تایید کند که وکالت نامه را موكل شخصا در حضور او امضا یا مهر کرده یا انگشت زده است.

در صورتی که وکالت در خارج از ایران داده شده باشد باید به گواهی یکی از مامورین سیاسی یا کنسولی جمهوری اسلامی ایران برسد. مرجع گواهی ‌وکالت‌ نامه اشخاص مقیم در کشورهای فاقد مامور سیاسی یا کنسولی ایران به موجب آئین نامه‌ ای خواهد بود که توسط وزارت دادگستری با همکاری ‌وزارت امور خارجه، ظرف مدت سه ماه، تهیه و به‌ تصویب رئیس قوه قضائیه خواهد رسید. اگر وکالت در جلسه دادرسی داده شود، مراتب در‌ صورت جلسه قید و به امضا موکل می ‌رسد و چنان چه موکل در زندان باشد، رئیس زندان یا معاون وی باید امضا یا اثر انگشت او را تصدیق نمایند.

‌تبصره – در صورتی که موکل امضا، مهر یا اثر انگشت خود را انکار نماید، دادگاه به این موضوع نیز رسیدگی خواهد نمود.

ماده 35

وکالت در دادگاه ها شامل تمام اختیارات راجع به امر دادرسی است جز آن چه را که موکل استثنا کرده یا توکیل در آن خلاف شرع باشد،‌ لیکن در امور زیر باید اختیارات وکیل در وکالت ‌نامه تصریح شود:

1 – وکالت راجع به اعتراض به رای، تجدید نظر، فرجام‌ خواهی و اعاده دادرسی.

2 – وکالت در مصالحه و سازش.

3 – وکالت در ادعای جعل یا انکار و تردید نسبت به سند طرف و استرداد سند.

4 – وکالت در تعیین جاعل.

5 – وکالت در ارجاع دعوا به‌ داوری و تعیین داور.

6 – وکالت در توکیل.

7 – وکالت در تعیین مصدق و کارشناس.

8 – وکالت در دعوای خسارت.

9 – وکالت در استرداد دادخواست یا دعوا.

10 – وکالت در جلب شخص ثالث و دفاع از دعوای ثالث.

11 – وکالت در ورود شخص ثالث و دفاع از دعوای ورود ثالث.

12 – وکالت در دعوای متقابل و دفاع در قبال آن.

13 – وکالت در ادعای اعسار.

14 – وکالت در قبول یا رد سوگند.

تبصره 1 – اشاره به شماره های یاد شده در این ماده بدون ذکر موضوع آن، تصریح محسوب نمی‌ شود.

‌تبصره 2 – سوگند، شهادت، اقرار، لعان و ایلا قابل توکیل نمی‌ باشد.

ماده 36

وکیل در دادرسی، در صورتی حق درخواست صدور برگ اجرایی و تعقیب عملیات آن و اخذ محکوم به و وجوه ایداعی به ‌نام موکل را‌ خواهد داشت که در وکالت‌ نامه تصریح شده باشد.

ماده 37

اگر موکل وکیل خود را عزل نماید، مراتب را باید به‌ دادگاه و وکیل معزول اطلاع دهد.

عزل وکیل مانع از جریان دادرسی نخواهد بود. اظهار شفاهی عزل وکیل باید در صورت‌ جلسه قید و به امضا موکل برسد.

ماده 38

تا زمانی که عزل وکیل به ‌اطلاع او نرسیده است اقدامات وی در حدود وکالت، هم چنین ابلاغ هایی که از طرف دادگاه به وکیل می ‌شود‌ موثر در حق موکل خواهد بود، ولی پس از اطلاع دادگاه از عزل وکیل، دیگر او را در امور راجع به دادرسی، وکیل نخواهد شناخت.

ماده 39

در صورتی که وکیل استعفای خود را به ‌دادگاه اطلاع دهد، دادگاه به‌ موکل اخطار می ‌کند که شخصا یا توسط وکیل جدید، دادرسی را تعقیب ‌نماید و دادرسی تا مراجعه موکل یا معرفی وکیل جدید حداکثر به مدت یک ماه متوقف می‌ گردد.

‌وکیلی که دادخواست تقدیم کرده در صورت استعفاء، مکلف است آن را به اطلاع موکل خود برساند و پس از آن موضوع استعفای وکیل و اخطار رفع‌ نقص توسط دادگاه به موکل ابلاغ می‌ شود، رفع نقص به عهده موکل است.

ماده 40

در صورت فوت وکیل یا استعفا یا عزل یا ممنوع شدن یا تعلیق از وکالت یا بازداشت وی چنان چه اخذ توضیحی لازم نباشد، دادرسی‌ به‌ تاخیر نمی‌ افتد و در صورت نیاز به توضیح، دادگاه مراتب را در صورت ‌مجلس قید می ‌کند و با ذکر موارد توضیح به موکل اطلاع می ‌دهد که شخصا یا‌ توسط وکیل جدید در موعد مقرر برای ادای توضیح حاضر شود.

ماده 41

وکلا مکلفند در هنگام محاکمه حضور داشته باشند مگر این که دارای عذر موجهی باشند. جهات زیر عذر موجه محسوب می ‌شود:

1 – فوت یکی از بستگان نسبی یا سببی تا درجه اول از طبقه دوم.

2 – ابتلا به مرضی که مانع از حرکت بوده یا حرکت، مضر تشخیص داده شود.

3 – حوادث قهری از قبیل سیل و زلزله که مانع از حضور در دادگاه باشد.

4 – وقایع خارج از اختیار وکیل که مانع از حضور وی در دادگاه شود.

وکیل معذور موظف است عذر خود را به طور کتبی با دلایل آن برای جلسه محاکمه به ‌دادگاه ارسال دارد.‌ دادگاه در صورتی به‌ آن ترتیب اثر می ‌دهد که عذر‌ او را موجه بداند، در غیر این ‌صورت جریان محاکمه را ادامه داده و مراتب را به مرجع صلاحیتدار برای تعقیب انتظامی وکیل اطلاع خواهد داد. در صورتی‌ که جلسه دادگاه به‌ علت عذر وکیل تجدید شود، دادگاه باید علت آن و وقت رسیدگی بعدی را به‌ موکل اطلاع دهد. در این‌ صورت، جلسه بعدی دادگاه به‌ علت عدم حضور وکیل، تجدید نخواهد شد.

ماده 42

در صورتی که وکیل هم زمان در دو یا چند دادگاه دعوت شود و جمع بین آن ها ممکن نباشد، لازم است در دادگاهی که حضور او برابر قانون ‌آیین دادرسی کیفری یا سایر قوانین الزامی باشد، حاضر شود و به دادگاه های دیگر لایحه بفرستد و یا در صورت داشتن حق توکیل، وکیل دیگری معرفی ‌نماید.

ماده 43

عزل یا استعفا وکیل یا تعیین وکیل جدید باید در زمانی انجام شود که موجب تجدید جلسه دادگاه نگردد، در غیر این‌ صورت دادگاه به این‌ علت جلسه را تجدید نخواهد کرد.

ماده 44

در صورتی که یکی از اصحاب دعوا در دادرسی دو نفر وکیل معرفی کرده و به هیچ یک از آنها به ‌طور منفرد حق اقدام نداده باشد، ارسال‌ لایحه توسط هر دو یا حضور یکی از آنان با وصول لایحه از وکیل دیگر برای رسیدگی دادگاه کافی است و در صورت عدم وصول لایحه از وکیل غایب،‌ دادگاه بدون توجه به اظهارات وکیل حاضر، رسیدگی را ادامه خواهد داد. چنان چه هر دو وکیل یا یکی از آنان عذر موجهی برای عدم حضور اعلام نموده ‌باشد، در صورت ضرورت، جلسه دادرسی تجدید و علت تجدید جلسه و وقت رسیدگی به موکل نیز اطلاع داده می ‌شود. در این ‌صورت جلسه بعدی ‌دادگاه به علت عدم حضور وکیل تجدید نخواهد شد.

ماده 45

وکیلی که در وکالت‌ نامه حق اقدام یا حق تعیین وکیل مجاز در دادگاه تجدید نظر و دیوان ‌عالی کشور را داشته باشد، هرگاه پس از صدور ‌رای یا در موقع ابلاغ آن استعفا و از رویت رای امتناع نماید، باید دادگاه رای را به‌ موکل ابلاغ نماید در این صورت ابتدای مدت تجدید نظر و فرجام، روز ‌ابلاغ به وکیل یاد شده محسوب است مگر این که موکل ثابت نماید از استعفا وکیل بی اطلاع بوده در این صورت ابتدای مدت از روز اطلاع وی محسوب ‌خواهد شد و چنان چه از جهت اقدام وکیل ضرر و زیانی به موکل وارد شود، وکیل مسئول می ‌باشد. در خصوص این ماده، دادخواست تجدید نظر و‌ فرجام وکیل مستعفی قبول می ‌شود و مدیر دفتر دادگاه مکلف است به ‌طور کتبی به‌ موکل اخطار نماید که شخصا اقدام کرده یا وکیل جدید معرفی کند و یا‌ اگر دادخواست ناقص باشد، نقص آن را برطرف نماید.

ماده 46

ابلاغ دادنامه به ‌وکیلی که حق دادرسی در دادگاه بالاتر را ندارد یا برای وکالت در آن دادگاه مجاز نباشد و وکیل در توکیل نیز نباشد، معتبر ‌نخواهد بود.

ماده 47

اگر وکیل بعد از ابلاغ رای و قبل از انقضای مهلت تجدید نظر و فرجام‌ خواهی فوت کند یا ممنوع از وکالت شود یا به واسطه قوه قهریه قادر ‌به انجام وظیفه وکالت نباشد، ابتدای مهلت اعتراض از تاریخ ابلاغ به موکل محسوب خواهد شد.

تبصره – در مواردی که طرح دعوا یا دفاع به‌ وسیله وکیل جریان یافته و وکیل یاد شده حق وکالت در مرحله بالاتر را دارد کلیه آرای صادره باید به ‌او‌ ابلاغ شود و مبدا مهلت‌ ها و مواعد از تاریخ ابلاغ به ‌وکیل محسوب می‌ گردد.

باب سوم – دادرسی نخستین

فصل اول – دادخواست

‌مبحث اول – تقدیم دادخواست

ماده 48

شروع رسیدگی در دادگاه مستلزم تقدیم دادخواست می ‌باشد. دادخواست به دفتر دادگاه صالح و در نقاطی که دادگاه دارای شعب متعدد است به ‌دفتر شعبه اول تسلیم می‌ گردد.

ماده 49

مدیر دفتر دادگاه پس از وصول دادخواست باید فوری آنرا ثبت کرده، رسیدی مشتمل بر نام خواهان، خوانده، تاریخ تسلیم (‌روز و ماه و ‌سال) با ذکر شماره ثبت به تقدیم‌ کننده دادخواست بدهد و در برگ دادخواست تاریخ تسلیم را قید نماید.

‌تاریخ رسید دادخواست به ‌دفتر، تاریخ اقامه دعوا محسوب می ‌شود.

ماده 50

هر گاه دادگاه دارای شعب متعدد باشد مدیر دفتر باید فوری پس از ثبت داد خواست، آن را جهت ارجاع به ‌یکی از شعب، به ‌نظر رئیس ‌شعبه اول یا معاون وی برساند.

مبحث دوم – شرایط دادخواست

ماده 51

دادخواست باید به‌ زبان فارسی در روی برگ های چاپی مخصوص نوشته شده و حاوی نکات زیر باشد:

1 – نام، نام خانوادگی، نام پدر، سن، اقامتگاه و حتی ‌الامکان شغل خواهان.

تبصره – در صورتی که دادخواست توسط وکیل تقدیم شود مشخصات وکیل نیز باید درج گردد.

2 – نام، نام خانوادگی، اقامت گاه و شغل خوانده.

3 – تعیین خواسته و بهای آن مگر آن ‌که تعیین بها ممکن نبوده و یا خواسته، مالی نباشد.

4 – تعهدات و جهاتی که به‌ موجب آن خواهان خود را مستحق مطالبه می‌ داند به‌ طوری که مقصود واضح و روشن باشد.

5 – آنچه که خواهان از دادگاه درخواست دارد.

6 – ذکر ادله و وسایلی که خواهان برای اثبات ادعای خود دارد، از اسناد و نوشتجات و اطلاع مطلعین و غیره، ادله مثبته به ‌ترتیب و واضح نوشته می ‌شود و اگر دلیل، گواهی گواه باشد، خواهان باید اسامی و مشخصات و محل اقامت آنان را به‌ طور صحیح معین کند.

7 – امضای دادخواست ‌دهنده و در صورت عجز از امضا، اثر انگشت او.

تبصره 1 – اقامتگاه باید با تمام خصوصیات از قبیل شهر و روستا و دهستان و خیابان به ‌نحوی نوشته شود که ابلاغ به ‌سهولت ممکن باشد.

تبصره 2 – چنان چه خواهان یا خوانده شخص حقوقی باشد، در دادخواست نام و اقامتگاه شخص حقوقی، نوشته خواهد شد.

ماده 52

در صورتی که هر یک از اصحاب دعوا، عنوان قیم یا متولی یا وصی یا مدیریت شرکت و امثال آن را داشته باشد در دادخواست باید تصریح‌ شود.

‌مبحث سوم – موارد توقیف دادخواست

ماده 53

در موارد زیر دادخواست توسط دفتر دادگاه پذیرفته می ‌شود لکن برای به جریان افتادن آن باید به ‌شرح مواد آتی تکمیل شود:

1 – در صورتی که به ‌دادخواست و پیوست های آن برابر قانون تمبر الصاق نشده یا هزینه یاد شده تادیه نشده باشد.

2 – وقتی‌ که بندهای (2، 3، 4، 5 و 6) ماده (51) این قانون رعایت نشده باشد.

ماده 54

در موارد یاد شده در ماده قبل، مدیر دفتر دادگاه ظرف دو روز نقایص دادخواست را به طور کتبی و مفصل به‌ خواهان اطلاع داده و از تاریخ‌ ابلاغ به‌ مدت ده روز به او مهلت می ‌دهد تا نقایص را رفع نماید. چنان چه در مهلت مقرر اقدام به رفع نقص ننماید، دادخواست به ‌موجب قراری که مدیر‌ دفتر و در غیبت مشارالیه، جانشین او صادر می‌ کند، رد می ‌گردد. این قرار به خواهان ابلاغ می شود و نامبرده می‌ تواند ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ به‌ همان دادگاه شکایت نماید. رای دادگاه در این‌ خصوص قطعی است.

ماده 55

در هر مورد که هزینه انتشار آگهی ظرف یک ماه از تاریخ ابلاغ اخطاریه دفتر تادیه نشود، دادخواست به ‌وسیله دفتر رد خواهد شد. این قرار‌ ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ قابل شکایت در دادگاه می ‌باشد، جز در مواردی ‌که خواهان دادخواست اعسار از هزینه دادرسی تقدیم کرده باشد که در این ‌صورت مدت یک ماه یاد شده، از تاریخ ابلاغ دادنامه رد اعسار به نامبرده محسوب خواهد شد.

ماده 56

هرگاه در دادخواست، خواهان یا محل اقامت او معلوم نباشد ظرف دو روز از تاریخ رسید دادخواست به موجب قراری که مدیر دفتر‌ دادگاه و در غیبت مشارالیه جانشین او صادر می ‌کند، دادخواست رد می ‌شود.

‌مبحث چهارم – پیوستهای دادخواست

ماده 57

خواهان باید رونوشت یا تصویر اسناد خود را پیوست دادخواست نماید. رونوشت یا تصویر باید خوانا و مطابقت آن با اصل گواهی شده‌ باشد. مقصود از گواهی آن است که دفتر دادگاهی که دادخواست به آنجا داده می ‌شود یا دفتر یکی از دادگاه های دیگر یا یکی از ادارات ثبت اسناد یا دفتر‌ اسناد رسمی و در جائی که هیچ یک از آن ها نباشد بخشدار محل یا یکی از ادارات دولتی مطابقت آن را با اصل گواهی کرده باشد در صورتی که رونوشت یا ‌تصویر سند در خارج از کشور تهیه شده باید مطابقت آن با اصل در دفتر یکی از سفارت‌ خانه ها و یا کنسولگری های ایران گواهی شده باشد.

هرگاه اسنادی از قبیل دفاتر بازرگانی یا اساسنامه شرکت و امثال آنها مفصّل باشد، قسمت‌ هایی که مدرک ادعاست خارج نویس شده پیوست دادخواست‌ می‌ گردد. علاوه بر اشخاص و مقامات فوق، وکلای اصحاب دعوا نیز می‌ توانند مطابقت رونوشت‌ های تقدیمی خود را با اصل تصدیق کرده پس از الصاق ‌تمبر مقرر در قانون به مرجع صالح تقدیم نمایند.

ماده 58

در صورتی که اسناد به زبان فارسی نباشد، علاوه بر رونوشت یا تصویر مصدق، ترجمه گواهی شده آن نیز باید پیوست دادخواست شود.‌ صحت ترجمه و مطابقت رونوشت با اصل را مترجمین رسمی یا مامورین کنسولی حسب مورد گواهی خواهند نمود.

ماده 59

اگر دادخواست توسط ولی، قيّم، وکیل و یا نماینده قانونی خواهان تقدیم شود، رونوشت سندی که مثبت سمت دادخواست ‌دهنده‌ است، به ‌پیوست دادخواست تسلیم دادگاه می ‌گردد.

ماده 60

دادخواست و کلیه برگ های پیوست آن باید در دو نسخه و در صورت تعدد خوانده به تعداد آن ها به علاوه یک نسخه تقدیم دادگاه شود.

فصل دوم – بهای خواسته

ماده 61

بهای خواسته از نظر هزینه دادرسی و امکان تجدید نظر خواهی همان مبلغی است که در دادخواست قید شده است، مگر این که قانون‌ ترتیب دیگری معین کرده باشد.

ماده 62

بهای خواسته به ترتیب زیر تعیین می شود:

1 – اگر خواسته پول رایج ایران باشد، بهای آن عبارت است از مبلغ مورد مطالبه، و اگر پول خارجی باشد، ارزیابی آن به نرخ رسمی بانک مرکزی‌ جمهوری اسلامی ایران در تاریخ تقدیم دادخواست بهای خواسته محسوب می شود.

2 – در دعوای چند خواهان که هر یک قسمتی از کل را مطالبه می ‌نماید بهای خواسته مساوی است با حاصل جمع تمام قسمت هایی که مطالبه‌ می‌ شود.

3 – در دعاوی راجع به منافع و حقوقی که باید در مواعد معین استیفا و یا پرداخت شود، بهای خواسته عبارت است از حاصل جمع تمام اقساط و‌ منافعی که خواهان خود را ذی‌ حق در مطالبه آن می ‌داند.

‌در صورتی که حق‌ نامبرده محدود به زمان معین نبوده و یا مادام‌ العمر باشد بهای خواسته مساوی است با حاصل جمع منافع ده سال یا آنچه را که ظرف ‌ده سال باید استیفا کند.

4 – در دعاوی راجع به اموال، بهای خواسته مبلغی است که خواهان در دادخواست معین کرده و خوانده تا اولین جلسه دادرسی به‌ آن ایراد و یا‌ اعتراض نکرده مگر این که قانون ترتیب دیگری معین کرده باشد.

ماده 63

چنان چه نسبت به بهای خواسته بین اصحاب دعوا اختلاف حاصل شود و اختلاف مؤثر در مراحل بعدی رسیدگی باشد، دادگاه قبل از‌ شروع رسیدگی با جلب نظر کارشناس، بهای خواسته را تعیین خواهد کرد.

فصل سوم – جریان داد خواست تا جلسه رسیدگی

مبحث اول – جریان دادخواست

ماده 64

مدیر دفتر دادگاه باید پس از تکمیل پرونده، آن را فورا در اختیار دادگاه قرار دهد. دادگاه پرونده را ملاحظه و در صورتی که کامل باشد‌ پرونده را با صدور دستور تعیین وقت به دفتر اعاده می‌ نماید تا وقت دادرسی (‌ساعت و روز و ماه و سال) را تعیین و دستور ابلاغ دادخواست را ‌صادر نماید. وقت جلسه باید طوری معین شود که فاصله بین ابلاغ وقت به اصحاب دعوا و روز جلسه کمتر از پنج روز نباشد.

در مواردی‌ که نشانی طرفین دعوا یا یکی از آنها در خارج از کشور باشد فاصله بین ابلاغ وقت و روز جلسه کمتر از دو ماه نخواهد بود.

ماده 65

اگر به ‌موجب یک دادخواست دعاوی متعددی اقامه شود که با یک دیگر ارتباط کامل نداشته باشند و دادگاه نتواند ضمن یک دادرسی‌ به‌ آن ها رسیدگی کند، دعاوی اقامه شده را از یک دیگر تفکیک و به هر یک در صورت صلاحیت جداگانه رسیدگی می ‌کند و در غیر این‌ صورت نسبت به‌ آن چه‌ صلاحیت ندارد با صدور قرار عدم صلاحیت، پرونده را به مراجع صالح ارسال می‌ نماید.

ماده 66

در صورتی که دادخواست ناقص باشد و دادگاه نتواند رسیدگی کند جهات نقص را قید نموده، پرونده را به دفتر اعاده می ‌دهد. موارد نقص ‌طی اخطاریه به خواهان ابلاغ می ‌شود، خواهان مکلف است ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ، نواقص اعلام شده را تکمیل نماید وگرنه دفتر دادگاه به‌ موجب‌ صدور قرار، دادخواست را رد خواهد کرد. این قرار ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ قابل شکایت در همان دادگاه می ‌باشد، رای دادگاه در این ‌خصوص قطعی ‌است.

مبحث دوم – ابلاغ

ماده 67

پس از دستور دادگاه دایر به ابلاغ اوراق دعوا، مدیر دفتر یک نسخه از دادخواست و پیوستهای آن را در پرونده بایگانی می کند و نسخه‌ دیگر را با ضمایم آن و اخطاریه جهت ابلاغ و تسلیم به خوانده ارسال می‌ دارد.

ماده 68

مامور ابلاغ مکلف است حداکثر ظرف دو روز اوراق را به شخص خوانده تسلیم کند و در برگ دیگر اخطاریه رسید بگیرد. در صورت ‌امتناع خوانده از گرفتن اوراق، امتناع او را در برگ اخطاریه قید و اعاده می ‌نماید.

تبصره 1 – ابلاغ اوراق در هر یک از محل سکونت یا کار به‌ عمل می ‌آید. برای ابلاغ در محل کار کارکنان دولت و موسسات مامور به خدمات عمومی ‌و شرکت ها، اوراق به کارگزینی قسمت مربوط یا نزد رئیس کارمند مربوط ارسال می ‌شود. اشخاص یاد شده مسوول اجرای ابلاغ می‌ باشند و باید حداکثر‌ به ‌مدت ده روز اوراق را اعاده نمایند، در غیر این صورت به مجازات مقرر در قانون رسیدگی به تخلفات اداری محکوم می گردند.

تبصره 2 – در مواردی که زن در منزل شوهر سکونت ندارد ابلاغ اوراق در محل سکونت یا محل کار او به‌ عمل می ‌آید.

ماده 69

هرگاه مامور ابلاغ نتواند اوراق را به شخص خوانده برساند باید در نشانی تعیین شده به یکی از بستگان یا خادمان او که سن و وضعیت ‌ظاهری آنان برای تمیز اهمیت اوراق یاد شده کافی باشد، ابلاغ نماید و نام و سمت گیرنده اخطاریه را در نسخه دوم قید و آن را اعاده کند.

ماده 70

چنان چه خوانده یا هر یک از اشخاص یاد شده در ماده قبل در محل نباشند یا از گرفتن برگ های اخطاریه استنکاف کنند، مامور ابلاغ این‌ موضوع را در نسخ اخطاریه قید نموده نسخه دوم را به نشانی تعیین شده الصاق می ‌کند و برگ اول را با سایر اوراق دعوا عودت می ‌دهد. در این‌ صورت‌ خوانده می ‌تواند تا جلسه رسیدگی به‌ دفتر دادگاه مراجعه و با دادن رسید، اوراق مربوط را دریافت نماید.

ماده 71

ابلاغ دادخواست در خارج از کشور به‌ وسیله ماموران کنسولی یا سیاسی ایران به‌ عمل می‌ آید. ماموران یاد شده دادخواست و ضمایم آن را ‌وسیله مامورین سفارت یا هر وسیله ‌ای که امکان داشته باشد برای خوانده می ‌فرستند و مراتب را از طریق وزارت امور خارجه به‌ اطلاع دادگاه می ‌رسانند. ‌درصورتی که در کشور محل اقامت خوانده، ماموران کنسولی یا سیاسی نباشند این اقدام را وزارت امور خارجه به ‌طریقی که مقتضی بداند انجام می ‌دهد.

ماده 72

هرگاه معلوم شود محلی را که خواهان در دادخواست معین کرده است نشانی خوانده نبوده یا قبل از ابلاغ تغییر کرده باشد و مامور هم ‌نتواند نشانی او را پیدا کند باید این نکته را در برگ دیگر اخطاریه قید کند و ظرف دو روز اوراق را عودت دهد. در این‌ صورت برابر ماده (54) رفتار‌ خواهد شد مگر در مواردی ‌که اقامتگاه خوانده برابر ماده (1010) قانون مدنی تعیین شده باشد که در همان محل ابلاغ خواهد شد.

ماده 73

در صورتی که خواهان نتواند نشانی خوانده را معین نماید یا در مورد ماده قبل پس از اخطار رفع نقص از تعیین نشانی اعلام ناتوانی کند‌ بنا به درخواست خواهان و دستور دادگاه مفاد دادخواست یک نوبت در یکی از روزنامه های کثیر الانتشار به هزینه خواهان آگهی خواهد شد. تاریخ انتشار‌ آگهی تا جلسه رسیدگی نباید کمتر از یک ماه باشد.

ماده 74

در دعاوی راجع به اهالی معین اعم از ده یا شهر یا بخشی از شهر که عده آنها غیرمحصور است علاوه بر آگهی مفاد دادخواست به شرح‌ ماده قبل، یک نسخه از دادخواست به شخص یا اشخاصی که خواهان آنها را معارض خود معرفی می ‌کند ابلاغ می ‌شود.

ماده 75

در دعاوی راجع به ادارات دولتی و سازمان های وابسته به ‌دولت و مؤسسات مامور خدمات عمومی و شهرداری ها و نیز موسساتی که تمام ‌یا بخشی از سرمایه آن ها متعلق به دولت است اوراق اخطاریه و ضمایم به رئیس دفتر مرجع مخاطب یا قائم مقام او ابلاغ و در نسخه اول رسید اخذ‌ می‌ شود. در صورت امتناع رئیس دفتر یا قائم‌ مقام او از اخذ اوراق، مراتب در برگ اخطاریه قید و اوراق اعاده می‌ شود. دراین مورد استنکاف از گرفتن ‌اوراق اخطاریه و ضمایم و ندادن رسید تخلف از انجام وظیفه خواهد بود و به ‌وسیله مدیر دفتر دادگاه به‌ مراجع صالحه اعلام و به مجازات مقرر در قانون ‌رسیدگی به تخلفات اداری محکوم خواهد شد.

تبصره – در دعاوی مربوط به شعب مراجع بالا یا وابسته به دولت به مسئول دفتر شعبه مربوط یا قائم مقام او ابلاغ خواهد شد.

ماده 76

در دعاوی راجع به سایر اشخاص حقوقی دادخواست و ضمائم آن به مدیر یا قائم‌ مقام او یا دارنده حق امضاو در صورت عدم امکان به ‌مسؤول دفتر مؤسسه با رعایت مقررات مواد (68، 69 و 72) ابلاغ خواهد شد.

تبصره 1 – در مورد این ماده هرگاه ابلاغ اوراق دعوا در محل تعیین شده ممکن نگردد، اوراق به آدرس آخرین محلی که به اداره ثبت شرکت ها معرفی ‌شده ابلاغ خواهد شد.

تبصره 2 – در دعاوی مربوط به ورشکسته، دادخواست و ضمائم آن به اداره تصفیه امور ورشکستگی یا مدیر تصفیه ابلاغ خواهد شد.

تبصره 3 – در دعاوی مربوط به شرکت های منحل شده که دارای مدیر تصفیه نباشند، اوراق اخطاریه و ضمائم آن به آخرین مدیر قبل از انحلال در‌ آخرین محلی که به اداره ثبت شرکت ها معرفی شده است، ‌ابلاغ خواهد شد.

ماده 77

اگر خوانده در حوزه دادگاه دیگری اقامت داشته باشد دادخواست و ضمائم آن توسط دفتر آن دادگاه به‌ هر وسیله ‌ای که ممکن باشد ابلاغ‌ می ‌شود و اگر در محل اقامت خوانده دادگاهی نباشد توسط مامورین انتظامی یا بخشداری یا شورای اسلامی محل یا با پست سفارشی دو قبضه ابلاغ‌ می‌ شود. اشخاص یاد شده‌ برابر مقررات، مسئول اجرای صحیح امر ابلاغ و اعاده اوراق خواهند بود. در صورتی که خوانده در بازداشتگاه یا زندان باشد،‌ دادخواست و اوراق دعوا به‌ وسیله اداره زندان به نامبرده ابلاغ خواهد شد.

ماده 78

هر یک از اصحاب دعوا یا وکلای آنان می ‌توانند محلی را برای ابلاغ اوراق اخطاریه و ضمایم آن در شهری که مقر دادگاه است انتخاب‌ نموده، به دفتر دادگاه اعلام کنند در این صورت کلیه برگ های راجع به دعوا در محل تعیین شده ابلاغ می‌ گردد.

ماده 79

هرگاه یکی از طرفین دعوا محلی را که اوراق اولیه در آن محل ابلاغ شده یا محلی را که برای‌ ابلاغ اوراق انتخاب ‌کرده تغییر دهد و هم چنین ‌در صورتی که نشانی معین در دادخواست اشتباه باشد باید فوری محل جدید و مشخصات صحیح را به‌ دفتر دادگاه اطلاع دهد. تا وقتی ‌که به‌ این ترتیب ‌عمل نشده است، اوراق در همان محل سابق ابلاغ می ‌شود.

ماده 80

هیچ‌ یک از اصحاب دعوا و وکلای دادگستری نمی‌ توانند مسافرت های موقتی خود را تغییر محل اقامت حساب کرده، ابلاغ اوراق دعوای ‌مربوط به خود را در محل نامبرده درخواست کنند. اعلام مربوط به تغییر محل اقامت وقتی پذیرفته می‌ شود که محل اقامت برابر ماده (1004) قانون مدنی به طور واقعی تغییر یافته باشد. چنان چه بر دادگاه معلوم شود که اعلام تغییر محل اقامت بر خلاف واقع بوده است اوراق به‌ همان محل اولیه ابلاغ‌ خواهد شد.

‌ماده 81

تاریخ و وقت جلسه به خواهان نیز برابر مقررات این قانون ابلاغ می‌ گردد.

‌تبصره – تاریخ امتناع خوانده از گرفتن اوراق یاد شده در ماده (67) و ندادن رسید به شرح مندرج در ماده (68)، تاریخ ابلاغ محسوب خواهد شد.

ماده 82

مامور ابلاغ باید مراتب زیر را در نسخه اول و دوم ابلاغ‌ نامه تصریح و امضا نماید:

1 – نام و مشخصات خود به‌ طور روشن و خوانا.

2 – نام کسی که دادخواست به‌ او ابلاغ شده با تعیین این که چه سمتی نسبت به مخاطب اخطاریه دارد.

3 – محل و تاریخ ابلاغ با تعیین روز، ماه و سال با تمام حروف.

ماده 83

در کلیه مواردی که به موجب مقررات این مبحث اوراق به غیر شخص مخاطب ابلاغ شود در صورتی دارای اعتبار است که برای دادگاه‌ محرز شود که اوراق به اطلاع مخاطب رسیده است.

مبحث سوم – ایرادات و موانع رسیدگی

ماده 84

در موارد زیر خوانده می‌ تواند ضمن پاسخ نسبت به ماهیت دعوا ایراد کند:

1 – دادگاه صلاحیت نداشته باشد.

2 – دعوا بین همان اشخاص در همان دادگاه یا دادگاه هم عرض دیگری قبلا اقامه شده و تحت رسیدگی باشد و یا اگر همان دعوا نیست دعوایی ‌باشد که با ادعای خواهان ارتباط کامل دارد.

3 – خواهان به جهتی از جهات قانونی از قبیل صغر، عدم رشد، جنون یا ممنوعیت از تصرف در اموال در نتیجه حکم ورشکستگی، اهلیت قانونی‌ برای اقامه دعوا نداشته باشد.

4 – ادعا متوجه شخص خوانده نباشد.

5 – کسی که به عنوان نمایندگی اقامه دعوا کرده از قبیل وکالت یا ولایت یا قیمومت و سمت او محرز نباشد.

6 – دعوای طرح شده سابقا بین همان اشخاص یا اشخاصی که اصحاب دعوا قائم مقام آنان هستند، رسیدگی شده نسبت به آن حکم قطعی صادر‌ شده باشد.

7 – دعوا بر فرض ثبوت، اثر قانونی نداشته باشد از قبیل وقف و هبه‌ بدون قبض.

8 – مورد دعوا مشروع نباشد.

9 – دعوا جزمی نبوده بلکه ظنی یا احتمالی باشد.

10 – خواهان در دعوای مطروحه ذی‌ نفع نباشد.

11 – دعوا خارج از موعد قانونی اقامه شده باشد.

ماده 85

خواهان حق دارد نسبت به کسی که به عنوان وکالت یا ولایت یا قیمومت یا وصایت پاسخ دعوا را داده است در صورتی که سمت او ‌محرز نباشد، اعتراض نماید.

ماده 86

در صورتی که خوانده اهلیت نداشته باشد می ‌تواند از پاسخ در ماهیت دعوا امتناع کند.

ماده 87

ایرادات و اعتراضات باید تا پایان اولین جلسه دادرسی به‌ عمل آید مگر این ‌که سبب ایراد متعاقبا حادث شود.

ماده 88

دادگاه قبل از ورود در ماهیت دعوا، نسبت به ایرادات و اعتراضات وارده اتخاذ تصمیم می ‌نماید. در صورت مردود شناختن ایراد، وارد‌ ماهیت دعوا شده رسیدگی خواهد نمود.

ماده 89

در مورد بند (1) ماده (84) هرگاه دادگاه، خود را صالح نداند مبادرت به صدور قرار عدم صلاحیت می ‌نماید و طبق ماده (27) عمل‌ می ‌کند و در مورد بند (2) ماده (84) هرگاه دعوا در دادگاه دیگری تحت رسیدگی باشد، از رسیدگی به دعوا خودداری کرده پرونده را به دادگاهی که دعوا ‌در آن مطرح است می‌ فرستد و در سایر موارد یاد شده در ماده (84) قرار رد دعوا صادر می ‌نماید.

ماده 90

هرگاه ایرادات تا پایان جلسه اول دادرسی اعلام نشده باشد دادگاه مکلف نیست جدا از ماهیت دعوا نسبت به آن رای دهد.

ماده 91

دادرس در موارد زیر باید از رسیدگی امتناع نموده و طرفین دعوا نیز می ‌توانند او را رد کنند.

الف – قرابت نسبی یا سببی تا درجه سوم از هر طبقه بین دادرس با یکی از اصحاب دعوا وجود داشته باشد.

ب – دادرس قیم یا مخدوم یکی از طرفین باشد و یا یکی از طرفین مباشر یا متکفل امور دادرس یا همسر او باشد.

ج – دادرس یا همسر یا فرزند او، وارث یکی از اصحاب دعوا باشد.

د – دادرس سابقا در موضوع دعوای اقامه شده به عنوان دادرس یا داور یا کارشناس یا گواه اظهار نظر کرده باشد.

هـ – بین دادرس و یکی از طرفین و یا همسر یا فرزند او دعوای حقوقی یا جزایی مطرح باشد و یا در سابق مطرح بوده و از تاریخ صدور حکم قطعی ‌دو سال نگذشته باشد.

و – دادرس یا همسر یا فرزند او دارای نفع شخصی در موضوع مطروح باشند.

ماده 92 

در مورد ماده (91) دادرس پس از صدور قرار امتناع از رسیدگی با ذکر جهت، رسیدگی نسبت به مورد را به دادرس یا دادرسان دیگر دادگاه ‌محول می ‌نماید. چنان چه دادگاه فاقد دادرس به تعداد کافی باشد، ‌پرونده را برای تکمیل دادرسان یا ارجاع به شعبه دیگر نزد رئیس شعبه اول ارسال‌ می ‌دارد و در صورتی‌ که دادگاه فاقد شعبه دیگر باشد، پرونده را به نزدیک ترین دادگاه هم‌ عرض ارسال می‌ نماید.

فصل چهارم – جلسه دادرسی

ماده 93

اصحاب دعوا می‌ توانند در جلسه دادرسی حضور یافته یا لایحه ارسال نمایند.

ماده 94

هر یک از اصحاب دعوا می‌ توانند به جای خود وکیل به دادگاه معرفی نمایند ولی در مواردی ‌که دادرس حضور شخص خواهان یا خوانده‌ یا هر دو را لازم بداند این موضوع در برگ اخطاریه قید می‌ شود. در این ‌صورت شخصا مکلف به حضور خواهند بود.

ماده 95

عدم حضور هر یک از اصحاب دعوا و یا وکیل آنان در جلسه دادرسی مانع رسیدگی و اتخاذ تصمیم نیست. در موردی ‌که دادگاه به اخذ ‌توضیح از خواهان نیاز داشته باشد و نامبرده در جلسه تعیین شده حاضر نشود و با اخذ توضیح از خوانده هم دادگاه نتواند رای بدهد، هم چنین ‌در صورتی که با دعوت قبلی هیچ ‌یک از اصحاب دعوا حاضر نشوند، و دادگاه نتواند در ماهیت دعوا بدون اخذ توضیح رای صادر کند دادخواست ابطال‌ خواهد شد.

ماده 96

خواهان باید اصل اسنادی که رونوشت آنها را ضمیمه دادخواست کرده است در جلسه دادرسی حاضر نماید. خوانده نیز باید اصل و‌ رونوشت اسنادی را که می ‌خواهد به آن ها استناد نماید در جلسه دادرسی حاضر نماید. رونوشت اسناد خوانده باید به تعداد خواهانها به‌علاوه یک نسخه‌ باشد. یک نسخه از رونوشت های یاد شده در پرونده بایگانی و نسخه دیگر به‌ طرف تسلیم می ‌شود.

در مورد این ماده هرگاه یکی از اصحاب دعوا نخواهد یا نتواند در دادگاه حاضر شود، چنان چه خواهان است باید اصل اسناد خود را، و اگر خوانده است‌ اصل و رونوشت اسناد را به وکیل یا نماینده خود برای ارایه در دادگاه و ملاحظه طرف بفرستد و الا در صورتی ‌که آن سند عادی باشد و مورد تردید و‌انکار واقع شود، اگر خوانده باشد از عداد دلایل او خارج می ‌شود و اگر خواهان باشد و دادخواست وی مستند به ادله دیگری نباشد در آن خصوص‌ ابطال می ‌گردد. درصورتی که خوانده به واسطه کمی مدت یا دلایل دیگر نتواند اسناد خود را حاضر کند حق دارد تاخیر جلسه را درخواست نماید،‌ چنان چه دادگاه درخواست او را مقرون به‌ صحت دانست با تعیین جلسه خارج از نوبت، نسبت به موضوع رسیدگی می‌ نماید.

ماده 97

در صورتی که خوانده تا پایان جلسه اول دادرسی دلایلی اقامه کند که دفاع از آن برای خواهان جز با ارایه اسناد جدید مقدور نباشد‌ در صورت تقاضای خواهان و تشخیص موجه بودن آن از سوی دادگاه، مهلت مناسب داده خواهد شد.

ماده 98

خواهان می‌ تواند خواسته خود را که در دادخواست تصریح کرده در تمام مراحل دادرسی کم کند ولی افزودن آن یا تغییر نحوه دعوا یا‌ خواسته یا درخواست در صورتی ممکن است که با دعوای طرح شده مربوط بوده و منشا واحدی داشته باشد و تا پایان اولین جلسه آن را به دادگاه اعلام ‌کرده باشد.

ماده 99

دادگاه می ‌تواند جلسه دادرسی را به درخواست و رضایت اصحاب دعوا فقط برای یک بار به تاخیر بیندازد.

ماده 100

هرگاه در وقت تعیین شده دادگاه تشکیل نشود و یا مانعی برای رسیدگی داشته باشد به دستور دادگاه نزدیک ترین وقت رسیدگی ممکن ‌معین خواهد شد.

تبصره – در مواردی که عدم تشکیل دادگاه منتسب به طرفین نباشد، وقت رسیدگی حداکثر ظرف مدت دو ماه خواهد بود.

ماده 101

دادگاه می ‌تواند دستور اخراج اشخاصی را که موجب اختلال نظم جلسه شوند با ذکر نحوه اختلال در صورت‌ جلسه صادر کند و یا تا ‌بیست و چهار ساعت حکم حبس آنان را صادر نماید. این حکم فوری اجرا می ‌شود و اگر مرتکب از اصحاب دعوا یا وکلای آنان باشد به حبس از یک تا‌ پنج روز محکوم خواهد شد.

ماده 102

در موارد زیر عین اظهارات اصحاب دعوا باید نوشته شود:

1 – وقتی که بیان یکی از آنان مشتمل بر اقرار باشد.

2 – وقتی که یکی از اصحاب دعوا بخواهد از اظهارات طرف دیگر استفاده نماید.

3 – در صورتی که دادگاه به جهتی درج عین عبارت را لازم بداند.

ماده 103

اگر دعاوی دیگری که ارتباط کامل با دعوای طرح شده دارند در همان دادگاه مطرح باشد، دادگاه به تمامی آن ها یک جا رسیدگی می ‌نماید و‌ چنان چه در چند شعبه مطرح شده باشد در یکی از شعب با تعیین رئیس شعبه اول یک جا رسیدگی خواهد شد.

در مورد این ماده وکلا یا اصحاب دعوا مکلفند از دعاوی مربوط، دادگاه را مستحضر نمایند.

ماده 104

در پایان هر جلسه دادرسی چنان چه به جهات قانونی جلسه دیگری لازم باشد، علت مزبور، زیر صورت جلسه قید و روز و ساعت جلسه ‌بعد تعیین و به ‌اصحاب دعوا ابلاغ خواهد شد. در صورتی که دعوا قابل تجزیه بوده و فقط قسمتی از آن مقتضی صدور رای باشد، دادگاه نسبت به همان‌ قسمت رای می ‌دهد و نسبت به قسمتی دیگر رسیدگی را ادامه خواهد داد.

فصل پنجم – توقیف دادرسی و استرداد دعوا و دادخواست

ماده 105

هرگاه یکی از اصحاب دعوا فوت نماید یا محجور شود یا سمت یکی از آنان که به‌ موجب آن سمت، داخل دادرسی شده زایل گردد‌ دادگاه رسیدگی را به طور موقت متوقف و مراتب را به ‌طرف دیگر اعلام می ‌دارد. پس از تعیین جانشین و درخواست ذی ‌نفع، جریان دادرسی ادامه‌ می ‌یابد مگر این که فوت یا حجر یا زوال سمت یکی از اصحاب دعوا تاثیری در دادرسی نسبت به دیگران نداشته باشد که در این‌ صورت دادرسی نسبت‌ به دیگران ادامه خواهد یافت.

ماده 106

در صورت توقیف یا زندانی شدن یکی از اصحاب دعوا یا عزیمت به محل ماموریت نظامی یا ماموریت دولتی یا مسافرت ضروری، ‌دادرسی متوقف نمی‌ شود. لکن دادگاه مهلت کافی برای تعیین وکیل به آنان می‌ دهد.

ماده 107

استرداد دعوا و دادخواست به ترتیب زیر صورت می‌ گیرد:

الف – خواهان می ‌تواند تا اولین جلسه دادرسی، دادخواست خود را مسترد کند. در این صورت دادگاه قرار ابطال دادخواست صادر می ‌نماید.

ب – خواهان می ‌تواند مادامی ‌که دادرسی تمام نشده دعوای خود را استرداد کند. در این صورت دادگاه قرار رد دعوا صادر می ‌نماید.

ج – استرداد دعوا پس از ختم مذاکرات اصحاب دعوا در موردی ممکن است که یا خوانده راضی باشد و یا خواهان از دعوای خود به کلی ‌صرف ‌نظر کند. در این صورت دادگاه قرار سقوط دعوا صادر خواهد کرد.

فصل ششم – امور اتفاقی

مبحث اول – تامین خواسته

1 – درخواست تامین

ماده 108

خواهان می تواند قبل از تقدیم دادخواست یا ضمن دادخواست راجع به اصل دعوا یا در جریان دادرسی تا وقتی ‌که حکم قطعی صادر ‌نشده است در موارد زیر از دادگاه درخواست تامین خواسته نماید و دادگاه مکلف به قبول آن است:

الف – دعوا مستند به سند رسمی باشد.

ب – خواسته در معرض تضییع یا تفریط باشد.

ج – در مواردی از قبیل اوراق تجاری واخواست شده که به ‌موجب قانون، دادگاه مکلف به قبول درخواست تامین باشد.

د – خواهان، خساراتی را که ممکن است به‌ طرف مقابل وارد آید نقدا به ‌صندوق دادگستری بپردازد.

تبصره – تعیین میزان خسارت احتمالی، با در نظر گرفتن میزان خواسته به‌ نظر دادگاهی است که درخواست تامین را می‌ پذیرد. صدور قرار تامین‌ موکول به ایداع خسارت خواهد بود.

ماده 109

در کلیه دعاوی مدنی اعم از دعاوی اصلی یا طاری و درخواست های مربوط به امور حسبی به استثنای مواردی که قانون امور حسبی‌ مراجعه به دادگاه را مقرر داشته است، خوانده می ‌تواند برای تادیه خسارات ناشی از هزینه دادرسی و حق ‌الوکاله که ممکن است خواهان محکوم شود از ‌دادگاه تقاضای تامین نماید. دادگاه در صورتی که تقاضای مزبور را با توجه به نوع و وضع دعوا و سایر جهات موجه بداند، قرار تامین صادر می ‌نماید و تا‌ وقتی که خواهان تامین ندهد، دادرسی متوقف خواهد ماند و در صورتی ‌که مدت مقرر در قرار دادگاه برای دادن تامین منقضی شود و خواهان تامین ‌ندهد به درخواست خوانده قرار رد دادخواست خواهان صادر می‌ شود.

تبصره – چنان چه بر دادگاه محرز شود که منظور از اقامه دعوا تاخیر در انجام تعهد یا ایذا طرف یا غرض ورزی بوده، دادگاه مکلف است در ضمن ‌صدور حکم یا قرار، خواهان را به تادیه سه برابر هزینه دادرسی به نفع دولت محکوم نماید.

ماده 110

در دعاویی که مستند آن ها چک یا سفته یا برات باشد و هم چنین در مورد دعاوی مستند به اسناد رسمی و دعاوی علیه متوقف، خوانده ‌نمی ‌تواند برای تامین خسارات احتمالی خود تقاضای تامین نماید.

ماده 111

درخواست تامین از دادگاهی می‌ شود که صلاحیت رسیدگی به دعوا را دارد.

ماده 112

در صورتی که درخواست ‌کننده تامین تا ده روز از تاریخ صدور قرار تامین نسبت به اصل دعوا دادخواست ندهد، دادگاه به ‌درخواست ‌خوانده، قرار تامین را لغو می ‌نماید.

ماده 113

درخواست تامین در صورتی پذیرفته می‌ شود که میزان خواسته معلوم یا عین معین باشد.

ماده 114

نسبت به طلب یا مال معینی که هنوز موعد تسلیم آن نرسیده ‌است، در صورتی که حق مستند به سند رسمی و در معرض تضییع یا‌ تفریط باشد می ‌توان درخواست تامین نمود.

ماده 115

در صورتی که درخواست تامین شده باشد مدیر دفتر مکلف است پرونده را فوری به‌ نظر دادگاه برساند، دادگاه بدون اخطار به ‌طرف،‌ به ‌دلایل درخواست کننده رسیدگی نموده، قرار تامین صادر یا آن را رد می ‌نماید.

ماده 116

قرار تامین به طرف دعوا ابلاغ می‌ شود، نامبرده حق دارد ظرف ده روز به‌ این قرار اعتراض نماید. دادگاه در اولین جلسه به اعتراض ‌رسیدگی نموده و نسبت به‌ آن تعیین تکلیف می ‌نماید.

ماده 117

قرار تامین باید فوری به خوانده ابلاغ و پس از آن اجرا شود. در مواردی ‌که ابلاغ فوری ممکن نباشد و تاخیر اجرا باعث تضییع یا تفریط ‌خواسته گردد ابتدا قرار تامین اجرا و سپس ابلاغ می‌ شود.

ماده 118

در صورتی که موجب تامین مرتفع گردد دادگاه قرار رفع تامین را خواهد داد. در صورت صدور حکم قطعی علیه خواهان یا استرداد دعوا ‌و یا دادخواست، تامین خود به‌ خود مرتفع می ‌شود.

ماده 119

قرار قبول یا رد تامین، قابل تجدید نظر نیست.

ماده 120

در صورتی که قرار تامین اجرا گردد و خواهان به ‌موجب رای قطعی محکوم به بطلان دعوا شود و یا حقی برای او به اثبات نرسد،‌ خوانده حق دارد ظرف بیست روز از تاریخ ابلاغ حکم قطعی، خسارتی را که از قرار تامین به ‌او وارد شده است با تسلیم دلایل به دادگاه صادرکننده قرار،‌ مطالبه کند. مطالبه خسارت در این مورد بدون رعایت تشریفات آیین‌ دادرسی مدنی و پرداخت هزینه دادرسی صورت می ‌گیرد. مفاد تقاضا به ‌طرف ابلاغ ‌می ‌شود تا چنان چه دفاعی داشته باشد ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ با دلایل آن راعنوان نماید. دادگاه در وقت فوق ‌العاده به ‌دلایل طرفین رسیدگی و رای ‌مقتضی صادر می ‌نماید. این رای قطعی است. در صورتی که خوانده در مهلت مقرر مطالبه خسارت ننماید وجهی که بابت خسارت احتمالی سپرده شده‌ به درخواست خواهان به او مسترد می ‌شود.

ماده 121

تامین در این قانون عبارت است از توقیف اموال اعم از منقول و غیر منقول.

ماده 122

اگر خواسته، عین معین بوده و توقیف آن ممکن باشد، دادگاه نمی ‌تواند مال دیگری را به عوض آن توقیف نماید.

ماده 123

در صورتی که خواسته عین معین نباشد یا عین معین بوده ولی توقیف آن ممکن نباشد، دادگاه معادل قیمت خواسته از سایر اموال‌ خوانده توقیف می ‌کند.

ماده 124

خوانده می‌ تواند به‌ عوض مالی که دادگاه می‌ خواهد توقیف کند و یا توقیف کرده است، وجه نقد یا اوراق بهادار به‌ میزان همان مال در‌ صندوق دادگستری یا یکی از بانک ها ودیعه بگذارد. هم چنین می ‌تواند درخواست تبدیل مالی را که توقیف شده است به مال دیگر بنماید مشروط به این‌ که مال پیشنهاد شده از نظر قیمت و سهولت فروش از مالی که قبلا توقیف شده است کمتر نباشد. در مواردی که عین خواسته توقیف شده باشد تبدیل ‌مال منوط به رضایت خواهان است.

ماده 125

درخواست تبدیل تامین از دادگاهی می‌ شود که قرار تامین را صادر کرده‌است. دادگاه مکلف است ظرف دو روز به درخواست تبدیل‌ رسیدگی کرده، قرار مقتضی صادر نماید.

ماده 126

توقیف اموال اعم از منقول و غیرمنقول و صورت برداری و ارزیابی و حفظ اموال توقیف شده و توقیف حقوق استخدامی خوانده و‌ اموال منقول وی که نزد شخص ثالث موجود است، به ترتیبی است که در قانون اجرای احکام مدنی پیش بینی شده است.

ماده 127

از محصول املاک و باغ ها به مقدار دو سوم سهم خوانده توقیف می‌ شود. اگر محصول جمع‌ آوری شده باشد مامور اجرا سهم خوانده را‌ مشخص و توقیف می‌ نماید. هرگاه محصول جمع‌ آوری نشده باشد برداشت آن خواه، دفعتا و یا به دفعات با حضور مامور اجرا به‌ عمل خواهد آمد.‌ خوانده مکلف است مامور اجرا را از زمان برداشت محصول مطلع سازد. مامور اجرا حق هیچ‌ گونه دخالت در امر برداشت محصول را ندارد، فقط برای‌ تعیین میزان محصولی که جمع‌ آوری می‌ شود حضور پیدا خواهد کرد. خواهان یا نماینده او نیز در موقع برداشت محصول حق حضور خواهد داشت.

‌تبصره – محصولاتی که در معرض تضییع باشد فورا ارزیابی و بدون رعایت تشریفات با تصمیم و نظارت دادگاه فروخته شده، وجه حاصل در‌ حساب سپرده دادگستری تودیع می‌ گردد.

ماده 128

در ورشکستگی چنان چه مال توقیف شده عین معین و مورد ادعای متقاضی تامین باشد درخواست کننده تامین بر سایر طلبکاران حق‌ تقدم دارد.

ماده 129

در کلیه مواردی که تامین مالی منتهی به فروش آن گردد رعایت مقررات فصل سوم از باب هشتم این قانون (‌مستثنیات دين) الزامی‌ است.

مبحث دوم – ورود شخص ثالث

ماده 130

هرگاه شخص ثالثی در موضوع دادرسی اصحاب دعوای اصلی برای خود مستقلا حقی قایل باشد و یا خود را در محق شدن یکی از‌ طرفین ذی‌ نفع بداند، می‌ تواند تا وقتی که ختم دادرسی اعلام نشده است، وارد دعوا گردد، چه‌ این‌ که رسیدگی در مرحله بدوی باشد یا در مرحله‌ تجدید نظر. در این‌ صورت نامبرده باید دادخواست خود را به دادگاهی که دعوا در آنجا مطرح است تقدیم و در آن منظور خود رابه طور صریح اعلان‌ نماید.

ماده 131

دادخواست ورود شخص ثالث و رونوشت مدارک و ضمائم آن باید به تعداد اصحاب دعوای اصلی به علاوه یک نسخه باشد و شرایط‌ دادخواست اصلی را دارا خواهد بود.

ماده 132

پس از وصول دادخواست شخص ثالث وقت رسیدگی به دعوای اصلی به وی نیز اعلام می‌ گردد و نسخه‌ای از دادخواست و ضمائم آن‌ برای طرفین دعوای اصلی ارسال می‌ شود. در صورت نبودن وقت کافی به‌ دستور دادگاه وقت جلسه دادرسی تغییر و به اصحاب دعوا ابلاغ خواهد شد.

ماده 133

هرگاه دادگاه احراز نماید که دعوای ثالث به‌ منظور تبانی و یا تاخیر رسیدگی است و یا رسیدگی به دعوای اصلی منوط به رسیدگی به‌ دعوای ثالث نمی‌ باشد دعوای ثالث را از دعوای اصلی تفکیک نموده به‌ هر یک جداگانه رسیدگی می‌ کند.

ماده 134

رد یا ابطال دادخواست و یا رد دعوای شخص ثالث مانع از ورود او در مرحله تجدید نظر نخواهد بود.

ترتیبات دادرسی در مورد ورود شخص ثالث در هر مرحله چه نخستین یا تجدید نظر برابر مقررات عمومی راجع به آن مرحله است.

مبحث سوم – جلب شخص ثالث

ماده 135

هر یک از اصحاب دعوا که جلب شخص ثالثی را لازم بداند، می‌ تواند تا پایان جلسه اول دادرسی جهات و دلایل خود را اظهار کرده و‌ ظرف سه روز پس از جلسه با تقدیم دادخواست از دادگاه درخواست جلب او را بنماید، چه دعوا در مرحله نخستین باشد یا تجدید نظر.

ماده 136

محکوم علیه غیابی در صورتی که بخواهد درخواست جلب شخص ثالث را بنماید، باید دادخواست جلب را با دادخواست اعتراض‌ توام به دفتر دادگاه تسلیم کند، معترض‌ علیه نیز حق دارد در اولین جلسه رسیدگی به اعتراض، جهات و دلایل خود را اظهار کرده و ظرف سه روز‌ دادخواست جلب شخص ثالث را تقدیم دادگاه نماید.

‌ماده 137

دادخواست جلب شخص ثالث و رونوشت مدارک و ضمائم باید به‌ تعداد اصحاب دعوا به علاوه یک نسخه باشد.

جریان دادرسی در مورد جلب شخص ثالث، شرایط دادخواست و نیز موارد رد یا ابطال آن همانند دادخواست اصلی خواهد بود.

‌ماده 138

درصورتی که از موقع تقدیم دادخواست تا جلسه دادرسی، مدت تعیین شده کافی برای فرستادن دادخواست و ضمائم آن برای‌ اصحاب دعوا نباشد دادگاه وقت جلسه دادرسی را تغییر داده و به اصحاب دعوا ابلاغ می‌نماید.

ماده 139

شخص ثالث که جلب می‌ شود خوانده محسوب و تمام مقررات راجع به خوانده درباره او جاری است. هرگاه دادگاه احراز نماید که‌ جلب شخص ثالث به‌ منظور تاخیر رسیدگی است می‌ تواند دادخواست جلب را از دادخواست اصلی تفکیک نموده به هر یک جداگانه رسیدگی کند.

‌ماده 140

قرار رد دادخواست جلب شخص ثالث، با حکم راجع به اصل دعوا قابل تجدید نظر است.

در صورتی که قرار در مرحله تجدید نظر فسخ شود، پس از فسخ قرار، رسیدگی به آن با دعوای اصلی، در دادگاهی که به‌عنوان تجدید نظر رسیدگی‌ می‌ نماید، به‌ عمل می‌ آید.

مبحث چهارم – دعوای متقابل

ماده 141

خوانده می‌ تواند در مقابل ادعای خواهان، اقامه دعوا نماید. چنین دعوایی در صورتی که با دعوای اصلی ناشی از یک منشا بوده یا‌ارتباط کامل داشته باشد، دعوای متقابل نامیده شده و تواما رسیدگی می‌ شود و چنان چه دعوای متقابل نباشد، در دادگاه صالح به‌ طور جداگانه رسیدگی‌ خواهد شد.

بین دو دعوا وقتی ارتباط کامل موجود است که اتخاذ تصمیم در هر یک موثر در دیگری باشد.

ماده 142

دعوای متقابل به‌ موجب دادخواست اقامه می‌ شود، لیکن دعاوی تهاتر، صلح، فسخ، رد خواسته و امثال آن که برای دفاع از دعوای‌ اصلی اظهار می‌ شود، دعوای متقابل محسوب نمی شود و نیاز به تقدیم دادخواست جداگانه ندارد.

ماده 143

دادخواست دعوای متقابل باید تا پایان اولین جلسه دادرسی تقدیم شود و اگر خواهان دعوای متقابل را در جلسه دادرسی اقامه نماید،‌ خوانده می‌ تواند برای تهیه پاسخ و ادله خود تاخیر جلسه را درخواست نماید. شرایط و موارد رد یا ابطال دادخواست همانند مقررات دادخواست اصلی‌ خواهد بود.

مبحث پنجم – اخذ تامین از اتباع دولت های خارجی

ماده 144

اتباع دولت‌ های خارج، چه خواهان اصلی باشند و یا به‌ عنوان شخص ثالث وارد دعوا گردند. بنابه درخواست طرف دعوا، برای تادیه‌ خسارتی که ممکن است بابت هزینه دادرسی و حق‌ الوکاله به‌ آن محکوم گردند باید تامین مناسب بسپارند. درخواست اخذ تامین فقط از خوانده تبعه‌ ایران و تا پایان جلسه اول دادرسی پذیرفته می‌ شود.

ماده 145

در موارد زیر اتباع بیگانه اگر خواهان باشند از دادن تامین معاف می‌ باشند:

1 – در کشور متبوع وی، اتباع ایرانی از دادن چنین تامینی معاف باشند.

2 – دعاوی راجع به برات، سفته و چک.

3 – دعاوی متقابل.

4 – دعاوی که مستند به سند رسمی می‌ باشد.

5 – دعاوی که بر اثر آگهی رسمی اقامه می‌ شود از قبیل اعتراض به ثبت و دعاوی علیه متوقف.

ماده 146

هرگاه در اثنای دادرسی، تابعیت خارجی خواهان یا تجدید نظر خواه کشف شود و یا تابعیت ایران از او سلب و یا سبب معافیت از‌ تامین از او زایل گردد، خوانده یا تجدید نظر خوانده ایرانی می تواند درخواست تامین نماید.

ماده 147

دادگاه مکلف است نسبت به درخواست تامین، رسیدگی و مقدار و مهلت سپردن آن را تعیین نماید و تا وقتی تامین داده نشده است‌ دادرسی متوقف خواهد ماند. در صورتی که مدت مقرر برای دادن تامین منقضی گردد و خواهان تامین نداده باشد در مرحله نخستین به تقاضای خوانده‌ و در مرحله تجدید نظر به درخواست تجدید نظر خوانده، قرار رد دادخواست صادر می‌ گردد.

ماده 148 

چنان چه بر دادگاه معلوم شود مقدار تامینی که تعیین گردیده کافی نیست، مقدار کافی را برای تامین تعیین می‌ کند. در صورت امتناع‌ خواهان یا تجدید نظر خواه از سپردن تامین تعیین شده برابر ماده فوق اقدام می‌ شود.

فصل هفتم – تامین دلیل و اظهارنامه

مبحث اول – تامین دلیل

ماده 149

در مواردی‌ که اشخاص ذی‌ نفع احتمال دهند که در آینده استفاده از دلایل و مدارک دعوای آنان از قبیل تحقیق محلی و کسب اطلاع از‌ مطلعین و استعلام نظر کارشناسان یا دفاتر تجاری یا استفاده از قرائن و امارات موجود در محل و یا دلایلی که نزد طرف دعوا یا دیگری است، متعذر یا‌ متعسر خواهد شد، می‌ توانند از دادگاه درخواست تامین آن ها را بنمایند.

مقصود از تامین در این موارد فقط ملاحظه و صورت‌ برداری از این‌ گونه دلایل است.

ماده 150

درخواست تامین دلیل ممکن است در هنگام دادرسی و یا قبل از اقامه دعوا باشد.

ماده 151

درخواست تامین دلیل چه کتبی یا شفاهی باید حاوی نکات زیر باشد:

1 – مشخصات درخواست‌ کننده و طرف او.

2 – موضوع دعوایی که برای اثبات آن درخواست تامین دلیل می‌ شود.

3 – اوضاع و احوالی که موجب درخواست تامین دلیل شده است.

ماده 152

دادگاه طرف مقابل را برای تامین دلیل احضار می‌ نماید ولی عدم حضور او مانع از تامین دلیل نیست. در اموری که فوریت داشته باشد‌ دادگاه بدون احضار طرف، اقدام به‌ تامین دلیل می‌ نماید.

ماده 153

دادگاه می‌ تواند تامین دلیل را به‌ دادرس علی‌ البدل یا مدیر دفتر دادگاه ارجاع دهد مگر در مواردی که فقط تامین دلیل مبنای حکم دادگاه‌ قرار گیرد در این صورت قاضی صادر کننده رای باید شخصا اقدام نماید یا گزارش تامین دلیل موجب وثوق دادگاه باشد.

ماده 154

در صورتی که تعیین طرف مقابل برای درخواست‌ کننده تامین دلیل ممکن نباشد،‌ درخواست تامین دلیل بدون تعیین طرف پذیرفته و به‌ جریان گذاشته خواهد شد.

ماده 155

تامین دلیل برای حفظ آن است و تشخیص درجه ارزش آن در موارد استفاده، با دادگاه می‌ باشد.

‌مبحث دوم – اظهارنامه

ماده 156

هر کس می‌ تواند قبل از تقدیم دادخواست، حق خود را به‌ وسیله اظهارنامه از دیگری مطالبه نماید، مشروط بر این که موعد مطالبه‌ رسیده باشد. به‌ طور کلی هر کس حق دارد اظهاراتی راکه راجع به معاملات و تعهدات خود با دیگری است و بخواهد به‌ طور رسمی به‌ وی برساند ضمن‌ اظهارنامه به‌ طرف ابلاغ نماید.

اظهارنامه توسط اداره ثبت اسناد و املاک کشور یا دفاتر دادگاه ها ابلاغ می‌ شود.

تبصره – اداره ثبت اسناد و دفتر دادگاه ها می‌ توانند از ابلاغ اظهارنامه‌ هایی‌ که حاوی مطالب خلاف اخلاق و خارج از نزاکت باشد، خودداری نمایند.

ماده 157

در صورتی که اظهارنامه مشعر به تسلیم چیزی یا وجه یا مال یا سندی از طرف اظهار کننده به مخاطب باشد باید آن چیز یا وجه یا مال یا‌سند هنگام تسلیم اظهارنامه به مرجع ابلاغ، تحت نظر و حفاظت آن مرجع قرار گیرد، مگر آن که طرفین هنگام تعهد محل و ترتیب دیگری را تعیین کرده‌ باشند.

فصل هشتم – دعاوی تصرف عدوانی، ممانعت از حق و مزاحمت

ماده 158

دعوای تصرف عدوانی عبارت است از:

ادعای متصرف سابق مبنی بر این که دیگری بدون رضایت او مال غیر منقول را از تصرف وی خارج کرده و اعاده تصرف خود را نسبت به آن مال‌ درخواست می‌ نماید.

ماده 159

دعوای ممانعت از حق عبارت است از:

تقاضای کسی که رفع ممانعت از حق ارتفاق یا انتفاع خود را در ملک دیگری بخواهد.

ماده 160

دعوای مزاحمت عبارت است از:

دعوایی که به‌ موجب آن متصرف مال غیر منقول درخواست جلوگیری از مزاحمت کسی را می‌ نماید که نسبت به متصرفات او مزاحم است بدون این که‌ مال را از تصرف متصرف خارج کرده باشد.

ماده 161

در دعاوی تصرف عدوانی، ممانعت از حق و مزاحمت، خواهان باید ثابت نماید که موضوع دعوا حسب مورد، قبل از خارج شدن‌ ملک از تصرف وی و یا قبل از ممانعت و یا مزاحمت در تصرف و یا مورد استفاده او بوده و بدون رضایت او و یا به غیر وسیله قانونی از تصرف وی‌ خارج شده است.

ماده 162

در دعاوی تصرف عدوانی و مزاحمت و ممانعت از حق ابراز سند مالکیت دلیل بر سبق تصرف و استفاده از حق می‌ باشد مگر آن که‌ طرف دیگر سبق تصرف و استفاده از حق خود را به‌ طریق دیگر ثابت نماید.

ماده 163

کسی که راجع به مالکیت یا اصل حق ارتفاق و انتفاع اقامه دعوا کرده است، نمی‌ تواند نسبت به تصرف عدوانی و ممانعت از حق، طرح‌ دعوا نماید.

ماده 164

هرگاه در ملک مورد تصرف عدوانی، متصرف پس از تصرف عدوانی، غرس اشجار یا احداث بنا کرده باشد، اشجار و بنا درصورتی‌ باقی می‌ ماند که متصرف عدوانی مدعی مالکیت مورد حکم تصرف عدوانی باشد و در ظرف یک ماه از تاریخ اجرای حکم، در باب مالکیت به دادگاه‌ صلاحیت دار دادخواست بدهد.

ماده 165

در صورتی که در ملک مورد حکم تصرف عدوانی زراعت شده باشد، اگر موقع برداشت محصول رسیده باشد متصرف عدوانی باید‌ فوری محصول را برداشت و اجرت‌ المثل را تادیه نماید. چنان چه موقع برداشت محصول نرسیده باشد، چه این که بذر روییده یا نروییده باشد محکوم‌ له‌ پس از جلب رضایت متصرف عدوانی مخیر است بین این که قیمت زراعت را نسبت به سهم صاحب بذر و دسترنج او پرداخت کند و ملک را تصرف‌ نماید یا ملک را تا پایان برداشت محصول در تصرف متصرف عدوانی باقی بگذارد و اجرت‌ المثل آن را دریافت کند. هم چنین محکوم‌ له می‌ تواند‌ متصرف عدوانی را به معدوم کردن زراعت و اصلاح آثار تخریبی که توسط وی انجام گرفته مکلف نماید.

تبصره – در صورت تقاضای محکوم‌ له، دادگاه متصرف عدوانی را به پرداخت اجرت‌ المثل زمان تصرف نیز محکوم می‌ نماید.

ماده 166

هرگاه تصرف عدوانی مال غیرمنقول و یا مزاحمت یا ممانعت از حق در مرئی و منظر ضابطین دادگستری باشد، ضابطین مذکور مکلفند‌ به موضوع شکایت خواهان رسیدگی و با حفظ وضع موجود از انجام اقدامات بعدی خوانده جلوگیری نمایند و جریان را به‌ مراجع قضایی اطلاع داده،‌ برابر نظر مراجع یاد شده اقدام نمایند.

تبصره – چنان چه به‌ علت یکی از اقدامات مذکور در این ماده، احتمال وقوع نزاع و تحقق جرمی داده شود، ضابطین باید فورا از وقوع هر گونه‌درگیری و وقوع جرم در حدود وظایف خود جلوگیری نمایند.

ماده 167

در صورتی که دو یا چند نفر مال غیرمنقولی را به‌ طور مشترک در تصرف داشته یا استفاده می‌ کرده‌ اند و بعضی از آنان مانع تصرف یا‌ استفاده و یا مزاحم استفاده بعضی دیگر شود حسب مورد در حکم تصرف عدوانی یا مزاحمت یا ممانعت از حق محسوب و مشمول مقررات این فصل‌ خواهد بود.

ماده 168

دعاوی مربوط به قطع انشعاب تلفن، گاز، برق و وسایل تهویه و نقاله (‌از قبیل بالابر و پله برقی و امثال آن ها) که مورد استفاده در اموال‌ غیرمنقول است مشمول مقررات این فصل می‌ باشد مگر این که اقدامات بالا از طرف موسسات مربوط چه دولتی یا خصوصی با مجوز قانونی یا مستند‌به قرارداد صورت گرفته باشد.

ماده 169

هرگاه شخص ثالثی در موضوع رسیدگی به دعوای تصرف عدوانی یا مزاحمت یا ممانعت از حق در حدود مقررات یاد شده خود را‌ ذی‌ نفع بداند، تا وقتی که رسیدگی خاتمه نیافته چه در مرحله بدوی یا تجدید نظر باشد، می‌ تواند وارد دعوا شود. مرجع مربوط به این امر رسیدگی‌ نموده، حکم مقتضی صادر خواهد کرد.

ماده 170

مستاجر، مباشر، خادم، کارگر و به‌ طور کلی اشخاصی که ملکی را از طرف دیگری متصرف می‌ باشند می‌ توانند به قائم مقامی مالک برابر‌ مقررات بالا شکایت کنند.

ماده 171

سرایدار، خادم، کارگر و به‌ طور کلی هر امین دیگری، چنان چه پس از ده روز از تاریخ ابلاغ اظهارنامه مالک یا ماذون از طرف مالک یا‌ کسی که حق مطالبه دارد مبنی بر مطالبه مال امانی، از آن رفع تصرف ننماید، متصرف عدوانی محسوب می‌ شود.

تبصره – دعوای تخلیه مربوط به معاملات با حق استرداد و رهنی و شرطی و نیز درمواردی که بین صاحب مال و امین یا متصرف قرارداد و شرایط‌ خاصی برای تخلیه یا استرداد وجود داشته باشد، مشمول مقررات این ماده نخواهند بود.

ماده 172

اگر در جریان رسیدگی به دعوای تصرف عدوانی یا مزاحمت یا ممانعت از حق، سند ابرازی یکی از طرفین با رعایت مفاد ماده (1292)‌ قانون مدنی مورد تردید یا انکار یا جعل قرار گیرد، چه تعیین جاعل شده یا نشده باشد، چنان چه سند یاد شده موثر در دعوا باشد و نتوان از طریق دیگری‌ حقیقت را احراز نمود، مرجع رسیدگی‌ کننده به اصالت سند نیز رسیدگی خواهد کرد.

‌ماده 173

به‌ دعاوی تصرف عدوانی یا مزاحمت یا ممانعت از حق که یک طرف آن وزارتخانه یا مؤسسات و شرکتهای دولتی یا وابسته به دولت‌ باشد نیز برابر مقررات این قانون رسیدگی خواهد شد.

ماده 174

دادگاه در صورتی رای به نفع خواهان می‌ دهد که به‌ طور مقتضی احراز کند خوانده، ملک متصرفی خواهان را عدوانا تصرف و یا‌ مزاحمت یا ممانعت از حق استفاده خواهان نموده است .

چنان چه قبل از صدور رای، خواهان تقاضای صدور دستور موقت نماید و دادگاه دلایل وی را موجه تشخیص دهد، دستور جلوگیری از ایجاد آثار تصرف‌ و یا تکمیل اعیانی از قبیل احداث بنا یا غرس اشجار یا کشت و زرع، یا از بین بردن آثار موجود و یا جلوگیری از ادامه مزاحمت و یا ممانعت از حق را در‌ ملک مورد دعوا صادر خواهد کرد.

این دستور با صدور رای به رد دعوا مرتفع می‌ شود مگر این‌ که مرجع تجدید نظر دستور مجددی در این خصوص صادر نماید.

ماده 175

در صورتی که رای صادره مبنی بر رفع تصرف عدوانی یا مزاحمت یا ممانعت از حق باشد، بلافاصله به دستور مرجع صادرکننده، توسط‌ اجرای دادگاه یا ضابطین دادگستری اجرا خواهد شد و درخواست تجدید نظر مانع اجرا نمی‌ باشد. در صورت فسخ رای در مرحله تجدید نظر، اقدامات‌اجرایی به‌ دستور دادگاه اجراکننده حکم به حالت قبل از اجرا اعاده می‌ شود و در صورتی که محکوم به، عین معین بوده و استرداد آن ممکن نباشد، مثل یا‌ قیمت آن وصول و تادیه خواهد شد.

ماده 176

اشخاصی که پس از اجرای حکم رفع تصرف عدوانی یا رفع مزاحمت یا ممانعت از حق دوباره مورد حکم را تصرف یا مزاحمت یا‌ ممانعت از حق بنمایند یا دیگران را به تصرف عدوانی یا مزاحمت یا ممانعت از حق مورد حکم وادار نمایند، به مجازات مقرر در قانون مجازات اسلامی‌ محکوم خواهند شد.

ماده 177

رسیدگی به‌دعاوی موضوع این فصل تابع تشریفات آیین دادرسی نبوده و خارج از نوبت به عمل می‌ آید.

فصل نهم – سازش و درخواست آن

مبحث اول – سازش

ماده 178

در هر مرحله از دادرسی مدنی طرفین می‌ توانند دعوای خود را به طریق سازش خاتمه دهند.

ماده 179

در صورتی که در دادرسی خواهان یا خوانده متعدد باشند، هر کدام از آنان می‌ تواند جدا از سایرین با طرف خود سازش نماید.

ماده 180

سازش بین طرفین یا در دفتر اسناد رسمی واقع می‌ شود یا در دادگاه و نیز ممکن است در خارج از دادگاه واقع شده و سازش‌ نامه‌ غیررسمی باشد.

ماده 181

هرگاه سازش در دفتر اسناد رسمی واقع شده باشد، دادگاه ختم موضوع را به‌ موجب سازش‌ نامه در پرونده مربوط قید می‌ نماید و اجرای‌ آن تابع مقررات راجع به اجرای مفاد اسناد، لازم‌ الاجرا خواهد بود.

ماده 182

هرگاه سازش در دادگاه واقع شود، موضوع سازش و شرایط آن به ترتیبی که واقع شده در صورت‌ مجلس منعکس و به امضای دادرس و‌ یا دادرسان و طرفین می‌ رسد.

تبصره – چنان چه سازش در حین اجرای قرار واقع شود، سازش‌ نامه تنظیمی توسط قاضی مجری قرار در حکم سازش به عمل آمده در دادگاه است.

ماده 183

هرگاه سازش خارج از دادگاه واقع شده و سازش‌ نامه غیررسمی باشد طرفین باید در دادگاه حاضر شده و به صحت آن اقرار نمایند. اقرار‌ طرفین در صورت‌ مجلس نوشته شده و به امضای دادرس دادگاه و طرفین می‌ رسد در صورت عدم حضور طرفین در دادگاه بدون عذر موجه دادگاه بدون‌ توجه به مندرجات سازش‌ نامه دادرسی را ادامه خواهد داد.

ماده 184

دادگاه پس از حصول سازش بین طرفین به شرح فوق رسیدگی را ختم و مبادرت به صدور گزارش اصلاحی می‌ نماید مفاد سازش‌ نامه که‌ طبق مواد فوق تنظیم می‌ شود نسبت به طرفین و وراث و قائم مقام قانونی آن ها نافذ و معتبر است و مانند احکام دادگاه ها به موقع اجرا گذاشته می‌ شود،‌چه این که مورد سازش مخصوص به دعوای مطروحه بوده یا شامل دعاوی یا امور دیگری باشد.

ماده 185

هرگاه سازش محقق نشود، تعهدات و گذشتهایی که طرفین هنگام تراضی به سازش به‌ عمل آورده‌ اند لازم‌ الرعایه نیست.

مبحث دوم – درخواست سازش

ماده 186

هرکس می‌ تواند در مورد هر ادعایی از دادگاه نخستین به طور کتبی درخواست نماید که طرف او را برای سازش دعوت کند.

ماده 187

ترتیب دعوت برای سازش همان‌ است که برای احضار خوانده مقرر است ولی در دعوت‌ نامه باید قید گردد که طرف برای سازش‌ به‌ دادگاه دعوت می‌ شود.

ماده 188

بعد از حضور طرفین، دادگاه اظهارات آنان را استماع نموده تکلیف به‌ سازش و سعی در انجام آن می‌ نماید. در صورت عدم موفقیت به‌ سازش تحقیقات و عدم موفقیت را در صورت‌ مجلس نوشته به‌ امضا طرفین می‌ رساند. هرگاه یکی از طرفین یا هر دو طرف نخواهند امضا کنند، دادگاه‌ مراتب را در صورت‌ مجلس قید می‌ کند.

ماده 189

در صورتی که دادگاه احراز نماید طرفین حاضر به سازش نیستند آنان را برای طرح دعوا ارشاد خواهد کرد.

ماده 190

هرگاه بعد از ابلاغ دعوت‌ نامه، طرف حاضر نشد یا به‌ طور کتبی پاسخ دهد که حاضر به سازش نیست، دادگاه مراتب را در صورت‌ مجلس‌ قید کرده و به‌ درخواست‌ کننده سازش برای اقدام قانونی اعلام می‌ نماید.

ماده 191

هرگاه طرف بعد از ابلاغ دعوت‌ نامه حاضر شده و پس از آن استنکاف از سازش نماید، برابر ماده بالا عمل خواهد شد.

ماده 192

استنکاف طرف از حضور در دادگاه یا عدم قبول سازش بعد از حضور در هر حال مانع نمی‌ شود که طرفین بار دیگر از همین دادگاه یا‌ دادگاه دیگر خواستار سازش شوند.

ماده 193

در صورت حصول سازش بین طرفین برابر مقررات مربوط به سازش در دادگاه عمل خواهد شد.

تبصره – درخواست سازش با پرداخت هزینه دادرسی دعاوی غیرمالی و بدون تشریفات مطرح و مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

فصل دهم – رسیدگی به دلایل

مبحث اول – کلیات

ماده 194

دلیل عبارت از امری است که اصحاب دعوا برای اثبات یا دفاع از دعوا به آن استناد می‌ نمایند.

ماده 195

دلایلی که برای اثبات عقود یا ایقاعات یا تعهدات یا قراردادها اقامه می‌ شود، تابع قوانینی است که در موقع انعقاد آن ها مجری بوده‌است، مگر این که دلایل مذکور از ادله شرعیه‌ ای باشد که مجری نبوده و یا خلاف آن در قانون تصریح شده باشد.

ماده 196

دلایلی که برای اثبات وقایع خارجی از قبیل ضمان قهری، نسب و غیره اقامه می‌ شود،‌تابع قانونی است که در موقع طرح دعوا مجری‌ می‌ باشد.

ماده 197

اصل برائت است، بنابراین اگر کسی مدعی حق یا دینی بر دیگری باشد باید آن را اثبات کند، در غیر این‌ صورت با سوگند خوانده حکم‌ برائت صادر خواهد شد.

ماده 198

در صورتی که حق یا دِ‌ینی بر عهده کسی ثابت شد،‌ اصل بر بقای آن است مگر این که خلاف آن ثابت شود.

ماده 199

در کلیه امور حقوقی، دادگاه علاوه بر رسیدگی به دلایل مورد استناد طرفین دعوا، هرگونه تحقیق یا اقدامی که برای کشف حقیقت لازم‌ باشد، انجام خواهد داد.

ماده 200

رسیدگی به دلایلی که صحت آن بین طرفین مورد اختلاف و مؤثر در تصمیم‌ نهایی باشد در جلسه دادرسی به‌ عمل می‌ آید مگر در‌ مواردی که قانون طریق دیگری معین کرده باشد.

ماده 201

تاریخ و محل رسیدگی به طرفین اطلاع داده می‌ شود مگر در مواردی‌ که قانون طریق دیگری تعیین کرده باشد. عدم حضور اصحاب دعوا‌ مانع از اجرای تحقیقات و رسیدگی نمی‌ شود.

مبحث دوم – اقرار

ماده 202

هرگاه کسی اقرار به امری نماید که دلیل ذی‌ حق بودن طرف او باشد، دلیل دیگری برای ثبوت آن لازم نیست.

ماده 203

اگر اقرار در دادخواست یا حین مذاکره در دادگاه یا در یکی از لوایحی که به دادگاه تقدیم شده است به‌ عمل آید، اقرار در دادگاه محسوب‌ می شود، در غیر این صورت اقرار در خارج از دادگاه تلقی می‌ شود.

ماده 204

اقرار شفاهی است وقتی‌ که حین مذاکره در دادگاه به‌ عمل آید و کتبی است در صورتی که در یکی از اسناد یا لوایحی که به دادگاه تقدیم‌ گردیده اظهار شده باشد.

در اقرار شفاهی، طرفی که می‌ خواهد از اقرار طرف دیگر استفاده نماید باید از دادگاه بخواهد که اقرار او در صورت‌ مجلس قید شود.

ماده 205

اقرار وکیل علیه موکل خود نسبت به اموری که قاطع دعوا است پذیرفته نمی‌ شود اعم از این که اقرار در دادگاه یا خارج از دادگاه به‌عمل‌ آمده باشد.

مبحث سوم – اسناد

الف – مواد عمومی

ماده 206

رسیدگی به حساب ها و دفاتر در دادگاه به‌ عمل می‌ آید و ممکن است در محلی که اسناد در آن جا قرار دارد انجام گیرد. در هر صورت دادگاه‌ می‌ تواند رسیدگی را به یکی از دادرسان دادگاه محول نماید.

ماده 207

سندی که در دادگاه ابراز می‌ شود ممکن است به‌ نفع طرف مقابل دلیل باشد، در این‌ صورت هرگاه طرف مقابل به آن استناد نماید‌ ابراز کننده سند حق ندارد آن را پس‌ بگیرد و یا از دادگاه درخواست نماید سند او را نادیده بگیرد.

ماده 208

هرگاه یکی از طرفین سندی ابراز کند که در آن به سند دیگری رجوع شده و مربوط به دادرسی باشد، طرف مقابل حق دارد ابراز سند‌ دیگر را از دادگاه درخواست نماید و دادگاه به این درخواست ترتیب اثر خواهد داد.

ماده 209

هرگاه سند معینی که مدرک ادعا یا اظهار یکی از طرفین است نزد طرف دیگر باشد، به درخواست طرف، باید آن سند ابراز شود. هرگاه‌ طرف مقابل به‌ وجود سند نزد خود اعتراف کند ولی از ابراز آن امتناع نماید، دادگاه می‌ تواند آن را از جمله قرائن مثبته بداند.

ماده 210

چنان چه یکی از طرفین به دفتر بازرگانی طرف دیگر استناد کند، دفاتر نامبرده باید در دادگاه ابراز شود. در صورتی که ابراز دفاتر در دادگاه‌ ممکن نباشد، دادگاه شخصی را مامور می‌ نماید که با حضور طرفین دفاتر را معاینه و آن چه لازم است خارج‌ نویسی نماید.

هیچ بازرگانی نمی‌ تواند به‌ عذر نداشتن دفتر از ابراز و یا ارائه دفاتر خود امتناع کند، مگر این که ثابت نماید که دفتر او تلف شده یا دسترسی به‌ آن ندارد.‌ هرگاه بازرگانی که به دفاتر او استناد شده است از ابراز آن خودداری نماید و تلف یا عدم دسترسی به آنرا هم نتواند ثابت کند، دادگاه می‌ تواند آن را از قرائن‌ مثبته اظهار طرف قرار دهد.

ماده 211

اگر ابراز سند در دادگاه مقدور نباشد یا ابراز تمام یا قسمتی از آن یا اظهار علنی مفاد آن در دادگاه بر خلاف نظم یا عفت عمومی یا مصالح‌ عامه یا حیثیت اصحاب دعوا یا دیگران باشد رئیس دادگاه یا دادرس یا مدیر دفتر دادگاه از جانب او در حضور طرفین آنچه را که لازم و راجع به مورد‌ اختلاف است خارج‌ نویس می‌ نماید.

ماده 212

هرگاه سند یا اطلاعات دیگری که مربوط به مورد دعوا است در ادارات دولتی یا بانک ها یا شهرداری ها یا مؤسساتی که با سرمایه دولت‌ تاسیس و اداره می‌ شوند موجود باشد و دادگاه آن را موثر در موضوع تشخیص دهد، به درخواست یکی از اصحاب دعوا بطور کتبی به اداره یا سازمان‌ مربوط، ارسال رونوشت سند یا اطلاع لازم را با ذکر موعد، مقرر می‌ دارد. اداره یا سازمان مربوط مکلف است فوری دستور دادگاه را انجام دهد،‌ مگر این‌ که ابراز سند با مصالح سیاسی کشور و یا نظم عمومی منافات داشته باشد که در این‌ صورت باید مراتب با توضیح لازم به دادگاه اعلام شود.‌ چنان چه دادگاه موافقت نمود، جواز عدم ابراز سند محرز خواهد شد،‌ در غیر این‌ صورت باید به‌ نحو مقتضی سند به‌ دادگاه ارائه شود. در صورت امتناع،‌ کسی که مسؤولیت عدم ارائه سند متوجه او است پس از رسیدگی در همین دادگاه و احراز تخلف به انفصال موقت از خدمات دولتی از شش ماه تا یک‌ سال محکوم خواهد شد.

تبصره 1 – در مورد تحویل اسناد سری دولتی باید با اجازه رئیس قوه قضائیه باشد.

تبصره 2 – ادارات دولتی و بانک ها و شهرداری ها و سایر مؤسسات یاد شده در این ماده در صورتی که خود نیز طرف دعوا باشند، ملزم به رعایت مفاد‌ این ماده خواهند بود.

تبصره 3 – چنان چه در موعدی که دادگاه معین کرده است نتوانند اسناد و اطلاعات لازم را بدهند، باید در پاسخ دادگاه با ذکر دلیل تاخیر، تاریخ ابراز‌ اسناد و اطلاعات را اعلام نمایند.

ماده 213

در مواردی که ابراز اصل سند لازم باشد ادارات، سازمان ها و بانک ها پس از دریافت دستور دادگاه، اصل سند را به‌ طور مستقیم به دادگاه‌ می‌ فرستند. فرستادن دفاتر امور جاری به دادگاه لازم نیست بلکه قسمت خارج نویسی شده از آن دفاتر که از طرف اداره گواهی شده باشد کافی است.

ماده 214

هرگاه یکی از اصحاب دعوا به‌ استناد پرونده کیفری ادعایی نماید که رجوع به آن پرونده لازم باشد، دادگاه می‌ تواند پرونده را مطالبه کند.‌ مرجع ذی‌ ربط مکلف است پرونده درخواستی را ارسال نماید.

ماده 215

چنان چه یکی از اصحاب دعوا استناد به پرونده دعوای مدنی دیگری نماید، دادگاه به درخواست او خطاب به مرجع ذی‌ ربط‌ تقاضا نامه ای به وی می‌ دهد که رونوشت موارد استنادی در مدت معینی به‌او داده شود. در صورت لزوم دادگاه می‌ تواند پرونده مورد استناد را خواسته و‌ ملاحظه نماید.

ب – انکار و تردید

ماده 216

کسی که علیه او سند غیر رسمی ابراز شود می‌ تواند خط یا مهر یا امضا و یا اثر انگشت منتسب به خود را انکار نماید و احکام منکر بر‌ او مترتب می‌ گردد و اگر سند ابرازی منتسب به شخص او نباشد می‌ تواند تردید کند.

ماده 217

اظهار تردید یا انکار نسبت به دلایل و اسناد ارائه شده حتی‌ الامکان باید تا اولین جلسه دادرسی به‌ عمل آید و چنان چه در جلسه دادرسی‌ منکر شود و یا نسبت به صحت و سقم آن سکوت نماید حسب مورد آثار انکار و سکوت بر او مترتب خواهد شد. در مواردی که رای دادگاه بدون دفاع‌ خوانده صادر می‌ شود، خوانده ضمن واخواهی از آن، انکار یا تردید خود را به‌ دادگاه اعلام می‌ دارد. نسبت به مدارکی که در مرحله واخواهی مورداستناد‌ واقع می‌ شود نیز اظهار تردید یا انکار باید تا اولین جلسه دادرسی به‌ عمل آید.

ماده 218

در مقابل تردید یا انکار، هرگاه ارائه‌ کننده سند، سند خود را استرداد نماید، دادگاه به اسناد و دلایل دیگر رجوع می‌ کند. استرداد سند دلیل‌ بر بطلان آن نخواهد بود، چنان چه صاحب سند، سند خود را استرداد نکرد و سند موثر در دعوا باشد، دادگاه مکلف است به اعتبار آن سند رسیدگی‌ نماید.

ج – ادعای جعلیت

ماده 219

ادعای جعلیت نسبت به اسناد و مدارک ارائه شده باید برابر ماده (217) این قانون با ذکر دلیل اقامه شود، مگر این که دلیل ادعای جعلیت‌ بعد از موعد مقرر و قبل از صدور رای یافت شده باشد در غیر این‌ صورت دادگاه به آن ترتیب اثر نمی‌ دهد.

ماده 220

ادعای جعلیت و دلایل آن به دستور دادگاه به‌ طرف مقابل ابلاغ می‌ شود. در صورتی که طرف به استفاده از سند باقی باشد، موظف است‌ ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ، اصل سند موضوع ادعای جعل را به‌ دفتر دادگاه تسلیم نماید. مدیر دفتر پس از دریافت سند، آن را به‌ نظر قاضی دادگاه رسانیده‌ و دادگاه آن را فوری مهر و موم می‌ نماید.

چنان چه در موعد مقرر صاحب سند از تسلیم آن به دفتر خودداری کند، سند از عداد دلایل او خارج خواهد شد.

تبصره – در مواردی‌ که وکیل یا نماینده قانونی دیگری در دادرسی مداخله داشته باشد، چنان چه دسترسی به اصل سند نداشته باشد حق استمهال‌ دارد و دادگاه مهلت مناسبی برای ارائه اصل سند به‌ او می‌ دهد.

ماده 221

دادگاه مکلف است ضمن صدور حکم راجع به ماهیت دعوا نسبت به سندی که در مورد آن ادعای جعل شده‌ است تعیین تکلیف‌ نموده، اگر آن را مجعول تشخیص ندهد، دستور تحویل آن را به‌ صاحب سند صادر نماید و در صورتی که آن را مجعول بداند، تکلیف این که باید تمام سند از‌ بین برده شود و یا قسمت مجعول در روی سند ابطال گردد یا کلماتی محو و یا تغییر داده شود تعیین خواهد کرد. اجرای رای دادگاه در این‌ خصوص منوط‌ است به قطعی شدن حکم دادگاه در ماهیت دعوا و گذشتن مدت درخواست تجدید نظر یا ابرام حکم در مواردی‌ که قابل تجدید نظر می‌ باشد و در صورتی‌ که وجود اسناد و نوشته‌ های راجع به‌ دعوای جعل در دفتر دادگاه لازم نباشد، دادگاه دستور اعاده اسناد و نوشته ها را به صاحبان آن ها می‌ دهد.

ماده 222

کارمندان دادگاه مجاز نیستند تصویر یا رونوشت اسناد و مدارکی را که نسبت به آن ها ادعای جعلیت شده مادام که به موجب حکم قطعی‌ نسبت به آنها تعیین تکلیف نشده است، به اشخاص تسلیم نمایند، مگر با اجازه دادگاه که در این‌ صورت نیز باید در حاشیه آن تصریح شود که نسبت به‌ این سند ادعای جعلیت شده است.

تخلف از مفاد این ماده مستلزم محکومیت از سه ماه تا یک سال انفصال از خدمات دولتی خواهد بود.

د – رسیدگی به صحت و اصالت سند

ماده 223

خط، مهر، امضا و اثرانگشت اسناد عادی را که نسبت به آن انکار یا تردید یا ادعای جعل شده باشد، نمی‌ توان اساس تطبیق قرار داد،‌ هر چند که حکم به صحت آن شده باشد.

ماده 224

می‌ توان کسی را که خط یا مهر یا امضا یا اثر انگشت منعکس در سند به او نسبت داده شده است، اگر در حال حیات باشد، برای‌ استکتاب یا اخذ اثر انگشت یا تصدیق مهر دعوت نمود. عدم حضور یا امتناع او از کتابت یا زدن انگشت یا تصدیق مهر می‌ تواند قرینه صحت سند تلقی‌ شود.

ماده 225

اگر اوراق و نوشته‌ ها و مدارکی که باید اساس تطبیق قرار گیرد در یکی از ادارات یا شهرداریها یا بانکها یا مؤسساتی که با سرمایه دولت‌ تاسیس شده است موجود باشد، برابر مقررات ماده (212) آنها را به‌ محل تطبیق می‌ آورند. چنان چه آوردن آنها به‌ محل تطبیق ممکن نباشد و یا به‌ نظر‌ دادگاه مصلحت نباشد و یا دارنده آنها در شهر یا محل دیگری اقامت داشته باشد به‌ موجب قرار دادگاه می‌ توان در محلی که نوشته‌ ها، اوراق و مدارک‌ یاد شده قرار دارد، تطبیق به‌ عمل آورد.

‌ماده 226

دادگاه موظف است در صورت ضرورت، دقت در سند، تطبیق خط، امضا، اثرانگشت یا مهر سند را به‌ کارشناس رسمی یا اداره‌ تشخیص یا اداره تشخیص هویت و پلیس بین‌ الملل که مورد وثوق دادگاه باشند، ارجاع نماید. اداره تشخیص هویت و پلیس بین‌ الملل، هنگام اعلام‌ نظر به‌ دادگاه‌ ارجاع‌ کننده، باید هویت و مشخصات کسی را که در اعلام نظر دخالت مستقیم داشته است معرفی نماید. شخص یاد شده از جهت مسؤولیت و نیز موارد‌ رد، در حکم کارشناس رسمی می‌ باشد.

ماده 227

چنان چه مدعی جعلیت سند در دعوای حقوقی، شخص معینی را به جعل سند مورد استناد متهم کند، دادگاه به هر دو ادعا یک جا‌ رسیدگی می‌ نماید.

در صورتی که دعوای حقوقی در جریان رسیدگی باشد، رای قطعی کیفری نسبت به اصالت یا جعلیت سند، برای دادگاه متبع خواهد بود .‌اگر اصالت یا‌ جعلیت سند به‌ موجب رای قطعی کیفری ثابت شده و سند یاد شده مستند دادگاه در امر حقوقی باشد، رای کیفری برابر مقررات مربوط به اعاده دادرسی‌ قابل استفاده می‌ باشد. هرگاه در ضمن رسیدگی، دادگاه از طرح ادعای جعل مرتبط با دعوای حقوقی در دادگاه دیگری مطلع شود، موضوع به‌اطلاع رئیس‌ حوزه قضایی می‌ رسد تا با توجه به سبق ارجاع برای رسیدگی توام اتخاذ تصمیم نماید.

ماده 228

پس از ادعای جعلیت سند، تردید یا انکار نسبت به آن سند پذیرفته نمی‌ شود، ولی چنان چه پس از تردید یا انکار سند، ادعای جعل شود،‌ فقط به ادعای جعل رسیدگی خواهد شد.

در صورتی که ادعای جعل یا اظهار تردید و انکار نسبت به سند شده باشد، دیگر ادعای پرداخت وجه آن سند یا انجام هر نوع تعهدی نسبت به آن پذیرفته‌ نمی‌ شود و چنان چه نسبت به اصالت سند همراه با دعوای پرداخت وجه یا انجام تعهد، تعرض شود فقط به ادعای پرداخت وجه یا انجام تعهد رسیدگی‌ خواهد شد و تعرض به اصالت قابل رسیدگی نمی‌ باشد.

مبحث چهارم – گواهی

ماده 229

در مواردی که دلیل اثبات دعوا یا موثر در اثبات آن، گواهی گواهان باشد برابر مواد زیر اقدام می‌ گردد.

ماده 230

در دعاوی مدنی (‌حقوقی) تعداد و جنسیت گواه، هم چنین ترکیب گواهان با سوگند به ترتیب ذیل می‌ باشد:

الف – اصل طلاق و اقسام آن و رجوع در طلاق و نیز دعاوی غیرمالی از قبیل مسلمان بودن، بلوغ، جرح و تعدیل، عفو از قصاص، وکالت،‌ وصیت با گواهی دو مرد.

ب – دعاوی مالی یا آن چه که مقصود از آن مال می‌ باشد از قبیل دِ‌ین، ثمن مبیع، معاملات، وقف، اجاره ،وصیت به نفع مدعی، غصب، جنایات‌ خطائی و شبه عمد که موجب دیه است با گواهی دو مرد یا یک مرد و دو زن.

چنان چه برای خواهان امکان اقامه بینه شرعی نباشد می‌ تواند با معرفی یک گواه مرد یا دو زن به ضمیمه یک سوگند ادعای خود را اثبات کند. در موارد‌ مذکور در این بند، ابتدا گواه واجد شرایط شهادت می‌ دهد، سپس سوگند توسط خواهان ادا می‌ شود.

ج – دعاوی که اطلاع بر آن ها معمولا در اختیار زنان است از قبیل ولادت، رضاع، بکارت، عیوب درونی زنان با گواهی چهار زن، دو مرد یا یک مرد‌ و دو زن.

د – اصل نکاح با گواهی دو مرد و یا یک مرد و دو زن.

ماده 231

در کلیه دعاوی که جنبه حق‌ الناسی دارد اعم از امور جزائی یا مدنی (‌مالی و غیر آن) به شرح ماده فوق هرگاه به علت غیبت یا بیماری،‌ سفر، حبس و امثال آن حضور گواه اصلی متعذر یا متعسر باشد گواهی بر شهادت گواه اصلی مسموع خواهد بود.

تبصره – گواه بر شاهد اصلی باید واجد شرایط مقرر برای گواه و گواهی باشد.

ماده 232

هر یک از طرفین دعوا که متمسک به گواهی شده‌ اند، باید گواهان خود را در زمانی که دادگاه تعیین کرده حاضر و معرفی نمایند.

ماده 233

صلاحیت گواه و موارد جرح وی برابر شرایط مندرج در بخش چهارم از کتاب دوم، در امور کیفری، این قانون می‌ باشد.

ماده 234

هر یک از اصحاب دعوا می‌ توانند گواهان طرف خود را با ذکر علت جرح نمایند. چنان چه پس از صدور رای برای دادگاه معلوم شود که‌ قبل از ادای گواهی جهات جرح وجود داشته ولی بر دادگاه مخفی مانده و رای صادره هم مستند به آن گواهی بوده، مورد از موارد نقض می‌ باشد و‌ چنان چه جهات جرح بعد از صدور رای حادث شده باشد، مؤثر در اعتبار رای دادگاه نخواهد بود.

تبصره – در صورتی که طرف دعوا برای جرح گواه از دادگاه استمهال نماید دادگاه حداکثر به مدت یک هفته مهلت خواهد داد.

ماده 235

دادگاه، گواهی هر گواه را بدون حضور گواههایی که گواهی نداده‌ اند استماع می‌ کند و بعد از اداء گواهی می‌ تواند از گواهها مجتمعا‌ تحقیق نماید.

ماده 236

قبل از ادای گواهی، دادگاه حرمت گواهی کذب و مسؤولیت مدنی آن و مجازاتی که برای آن مقرر شده است را به گواه خاطر نشان‌ می‌ سازد. گواهان قبل از ادای گواهی نام و نام‌ خانوادگی، شغل، سن و محل اقامت خود را اظهار و سوگند یاد می‌ کنند که تمام حقیقت را گفته و غیر از‌ حقیقت چیزی اظهار ننمایند.

‌تبصره – در صورتی که احقاق حق متوقف به گواهی باشد و گواه حاضر به اتیان سوگند نشود الزام به آن ممنوع است.

ماده 237

دادگاه می‌ تواند برای این که آزادی گواه بهتر تامین شود گواهی او را بدون حضور اصحاب دعوا استماع نماید. در این‌ صورت پس از ادای‌ گواهی بلافاصله اصحاب دعوا را از اظهارات گواه مطلع می‌ سازد.

ماده 238

هیچ‌ یک از اصحاب دعوا نباید اظهارات گواه را قطع کند، لکن پس از ادای گواهی می‌ توانند توسط دادگاه سؤالاتی را که مربوط به دعوا‌ می‌ باشد از گواه به‌ عمل آورند.

ماده 239

دادگاه نمی‌ تواند گواه را به ادا گواهی ترغیب یا از آن منع یا او را در کیفیت گواهی راهنمایی یا در بیان مطالب کمک نماید، بلکه فقط‌ مورد گواهی را طرح نموده و او را در بیان مطالب خود آزاد می‌ گذارد.

ماده 240

اظهارات گواه باید عینا در صورت مجلس قید و به‌ امضا یا اثرانگشت او برسد و اگر گواه نخواهد یا نتواند امضا کند، مراتب در صورت‌ مجلس قید خواهد شد.

ماده 241

تشخیص ارزش و تاثیر گواهی با دادگاه است.

ماده 242

دادگاه می‌ تواند به‌ درخواست یکی از اصحاب دعوا هم چنین در صورتی که مقتضی بداند گواهان را احضار نماید. در ابلاغ احضاریه،‌ مقرراتی که برای ابلاغ اوراق قضایی تعیین شده رعایت می‌ گردد و باید حداقل یک‌ هفته قبل از تشکیل دادگاه به گواه یا گواهان ابلاغ شود.

ماده 243

گواهی که برابر قانون احضار شده است، چنان چه در موعد مقرر حضور نیابد، دوباره احضار خواهد شد.

ماده 244

در صورت معذور بودن گواه از حضور در دادگاه و هم چنین در مواردی که دادگاه مقتضی بداند می‌ تواند گواهی گواه را در منزل یا محل‌ کار او یا در محل دعوا توسط یکی از قضات دادگاه استماع کند.

ماده 245

در صورتی‌ که گواه در مقر دادگاه دیگری اقامت داشته باشد دادگاه می‌ تواند از دادگاه محل توقف او بخواهد که گواهی او را استماع کند.

ماده 246

در موارد مذکور در مادتین (244) و (245) چنان چه مبنای رای دادگاه گواهی گواه باشد و آن گواه طبق مقررات ماده (231) از حضور در‌ دادگاه معذور باشد استناد کننده به گواهی فقط می‌ تواند به گواهی شاهد بر گواه اصلی استناد نماید.

ماده 247

هرگاه گواه برای حضور در دادگاه درخواست هزینه آمد و رفت و جبران خسارت حاصل از آن را بنماید، دادگاه میزان آن را معین و استناد‌ کننده را به تادیه آن ملزم می‌ نماید.

مبحث پنجم – معاینه محل و تحقیق محلی

ماده 248

دادگاه می‌ تواند راسا یا به‌ درخواست هر یک از اصحاب دعوا قرار معاینه محل را صادر نماید. موضوع قرار و وقت اجرای آن باید به‌ طرفین ابلاغ شود.

ماده 249

در صورتی که طرفین دعوا یا یکی از آنان به اطلاعات اهل محل استناد نمایند، اگرچه به‌ طور کلی باشد و اسامی مطلعین را هم ذکر‌ نکنند، دادگاه قرار تحقیق محلی صادر می‌ نماید. چنان چه قرار تحقیق محلی به‌ درخواست یکی از طرفین صادر گردد، طرف دیگر دعوا می‌ تواند در موقع‌ تحقیقات، مطلعین خود را در محل حاضر نماید که اطلاع آن ها نیز استماع شود.

ماده 250

اجرای قرار معاینه محل یا تحقیق محلی ممکن است توسط یکی از دادرسان دادگاه یا قاضی تحقیق به‌ عمل‌ آید. وقت و محل تحقیقات‌ باید از قبل به طرفین اطلاع داده شود. در صورتی که محل تحقیقات خارج از حوزه دادگاه باشد، دادگاه می‌ تواند اجرای تحقیقات را از دادگاه محل‌ درخواست نماید مگر این که مبنای رای دادگاه معاینه و یا تحقیقات محلی باشد که در این صورت باید اجرای قرارهای مذکور توسط شخص قاضی‌ صادرکننده رای صورت گیرد یا گزارش مورد وثوق دادگاه باشد.

‌ماده 251

متصدی اجرای قرار معاینه محل یا تحقیقات محلی صورت جلسه تنظیم و به امضای مطلعین و اصحاب دعوا می‌ رساند.

ماده 252

ترتیب استعلام و اجرای تحقیقات از اشخاص یاد شده در ماده قبل به‌ نحوی است که برای گواهان مقرر گردیده است. هر یک از طرفین‌ می‌ تواند مطلعین طرف دیگر را برابر مقررات جرح گواه، رد نماید.

ماده 253

طرفین دعوا می‌ توانند اشخاصی را برای کسب اطلاع از آنان در محل معرفی و به‌ گواهی آن ها تراضی نمایند. متصدی تحقیقات صورت‌ اشخاصی را که اصحاب دعوا انتخاب کرده اند نوشته و به‌ امضای طرفین می‌ رساند.

‌ماده 254

عدم حضور یکی از اصحاب دعوا مانع از اجرای قرار معاینه محل و تحقیقات محلی نخواهد بود.

ماده 255

اطلاعات حاصل از تحقیق و معاینه محل از امارات قضایی محسوب می‌ گردد که ممکن است موجب علم یا اطمینان قاضی دادگاه یا‌ موثر در آن باشد.

ماده 256

عدم تهیه وسیله اجرای قرار معاینه محل یا تحقیق محلی توسط متقاضی، موجب خروج آن از عداد دلایل وی می‌ باشد. و اگر اجرای‌ قرار مذکور را دادگاه لازم بداند، تهیه وسائل اجرا در مرحله بدوی با خواهان دعوا و در مرحله تجدید نظر با تجدید نظرخواه می‌ باشد. در صورتی که به‌علت عدم تهیه وسیله، اجرای قرار مقدور نباشد و دادگاه بدون آن نتواند انشا رای نماید دادخواست بدوی ابطال و در مرحله تجدید نظر، تجدید نظر‌خواهی متوقف، ولی مانع اجرای حکم بدوی نخواهد بود.

مبحث ششم – رجوع به‌ کارشناس

ماده 257

دادگاه می‌ تواند راسا یا به درخواست هر یک از اصحاب دعوا قرار ارجاع امر به کارشناس را صادر نماید. در قرار دادگاه، موضوعی که‌ نظر کارشناس نسبت به آن لازم است و نیز مدتی که کارشناس باید اظهار عقیده کند، تعیین می‌ گردد.

ماده 258

دادگاه باید کارشناس مورد وثوق را از بین کسانی که دارای صلاحیت در رشته مربوط به موضوع است، انتخاب نماید و در صورت تعدد‌ آن ها، به‌ قید قرعه انتخاب می‌ شود. در صورت لزوم تعدد کارشناسان، عده منتخبین باید فرد باشد تا در صورت اختلاف‌ نظر، نظر اکثریت ملاک عمل قرار‌ گیرد.

تبصره – اعتبار نظر اکثریت در صورتی است که کارشناسان از نظر تخصص با هم مساوی باشند.

ماده 259

ایداع دستمزد کارشناس به عهده متقاضی است و هرگاه ظرف مدت یک هفته از تاریخ ابلاغ آنرا پرداخت نکند، کارشناسی از عداد‌ دلایل وی خارج می‌ شود.

هرگاه قرار کارشناسی به‌ نظر دادگاه‌ باشد و دادگاه نیز نتواند بدون‌ انجام‌ کارشناسی انشاء رای نماید، پرداخت دستمزد کارشناسی در مرحله بدوی به عهده‌ خواهان و در مرحله تجدید نظر به‌ عهده تجدید نظرخواه است، در صورتی‌ که در مرحله بدوی دادگاه نتواند بدون نظر کارشناس حتی با سوگند نیز حکم‌ صادر نماید، دادخواست ابطال‌ می‌گردد و اگر در مرحله تجدید نظر باشد تجدید نظرخواهی متوقف ولی مانع اجرای‌ حکم بدوی نخواهد بود.

ماده 260

پس از صدور قرار کارشناسی و انتخاب کارشناس و ایداع دستمزد، دادگاه به کارشناس اخطار می‌ کند که ظرف مهلت تعیین شده در قرار‌ کارشناسی، نظر خود را تقدیم نماید. وصول نظر کارشناس به‌ طرفین ابلاغ خواهد شد، طرفین می‌ توانند ظرف یک‌ هفته از تاریخ ابلاغ به‌ دفتر دادگاه‌ مراجعه کنند و با ملاحظه نظر کارشناس چنان چه مطلبی دارند نفیا یا اثباتا بطور کتبی اظهار نمایند. پس از انقضای مدت یاد شده، دادگاه پرونده را‌ ملاحظه و در صورت آماده بودن، مبادرت به انشای رای می‌ نماید.

ماده 261

کارشناس مکلف به قبول امر کارشناسی که از دادگاه به‌ او ارجاع شده می‌ باشد، مگر این‌ که دارای عذری باشد که به تشخیص دادگاه‌ موجه شناخته شود، در این‌ صورت باید قبل از مباشرت به‌ کارشناسی مراتب را به طور کتبی به‌ دادگاه اعلام دارد. موارد معذور بودن کارشناس همان موارد‌ معذور بودن دادرس است.

ماده 262

کارشناس باید در مدت مقرر نظر خود را کتبا تقدیم دارد، مگر این‌ که موضوع از اموری باشد که اظهار نظر در آن مدت میسر نباشد.‌ در این‌ صورت به‌ تقاضای کارشناس دادگاه مهلت مناسب دیگری تعیین و به‌ کارشناس و طرفین اعلام می‌ کند. در هر حال اظهار نظر کارشناس باید صریح و‌ موجه باشد.

هرگاه کارشناس ظرف مدت معین نظر خود را کتبا تقدیم دادگاه ننماید، کارشناس دیگری تعیین می‌ شود. چنان چه قبل از انتخاب یا اخطار به کارشناس‌ دیگر نظر کارشناس به‌ دادگاه واصل شود، دادگاه به‌ آن ترتیب اثر می‌ دهد و تخلف کارشناس را به مرجع صلاحیت‌ دار اعلام می‌ دارد.

ماده 263

در صورت لزوم تکمیل تحقیقات یا اخذ توضیح از کارشناس، دادگاه موارد تکمیل و توضیح را در صورت مجلس منعکس و به‌ کارشناس اعلام و کارشناس را برای ادای توضیح دعوت می‌ نماید. در صورت عدم حضور، کارشناس جلب خواهد شد.

هرگاه پس از اخذ توضیحات، دادگاه کارشناسی را ناقص تشخیص دهد، قرار تکمیل آن را صادر و به‌ همان کارشناس یا کارشناس دیگر محول می‌ نماید.

ماده 264

دادگاه حق‌ الزحمه کارشناس را با رعایت کمیت و کیفیت و ارزش کار تعیین می‌ کند. هرگاه بعد از اظهارنظر کارشناس معلوم گردد که‌ حق‌ الزحمه تعیین شده متناسب نبوده است، مقدار آن را به‌ طور قطعی تعیین و دستور وصول آن را می‌ دهد.

ماده 265

در صورتی که نظر کارشناس با اوضاع و احوال محقق و معلوم مورد کارشناسی مطابقت نداشته باشد، دادگاه به آن ترتیب اثر نخواهد‌ داد.

ماده 266

اگر یکی از کارشناسان در موقع رسیدگی و مشاوره حاضر بوده ولی بدون عذر موجه از اظهار نظر یا حضور در جلسه یا امضا امتناع‌ نماید، نظر اکثریت کارشناسانی که از حیث تخصص با هم مساوی باشند ملاک عمل خواهد بود. عدم حضور کارشناس یا امتناعش از اظهار نظر یا‌ امضای رای، باید از طرف کارشناسان دیگر تصدیق و به امضا برسد.

ماده 267

هرگاه یکی از اصحاب دعوا از تخلف کارشناس متضرر شده باشد در صورتی که تخلف کارشناس سبب اصلی در ایجاد خسارات به‌ متضرر باشد می‌ تواند از کارشناس مطالبه ضرر نماید. ضرر و زیان ناشی از عدم‌ النفع قابل مطالبه نیست.

‌ماده 268

طرفین دعوا در هر مورد که قرار رجوع به‌کارشناس صادر می‌شود، می‌توانند قبل از اقدام کارشناس یا کارشناسان منتخب، کارشناس یا‌کارشناسان دیگری را با تراضی، انتخاب و به‌دادگاه معرفی نمایند. دراین‌صورت کارشناس مرضی‌ الطرفین به‌ جای کارشناس منتخب دادگاه برای اجرای‌ قرار کارشناسی اقدام خواهد کرد. کارشناسی که به تراضی انتخاب می‌شود ممکن است غیر از کارشناس رسمی باشد.

ماده 269

اگر لازم‌ باشد که تحقیقات کارشناسی در خارج از مقر دادگاه رسیدگی کننده اجرا شود و طرفین کارشناس را با تراضی تعیین نکرده‌ باشند،‌ دادگاه‌ می‌ تواند انتخاب کارشناس را به‌ طریق قرعه به‌ دادگاهی که تحقیقات در مقر آن دادگاه اجرا می‌ شود واگذار نماید.

مبحث هفتم – سوگند

ماده 270

در مواردی‌ که صدور حکم دادگاه منوط به سوگند شرعی می‌ باشد، دادگاه به‌ درخواست متقاضی، قرار اتیان سوگند صادر کرده و در آن،‌ موضوع سوگند و شخصی را که باید سوگند یاد کند تعیین می‌ نماید.

ماده 271

در کلیه دعاوی مالی و سایر حقوق‌ الناس از قبیل نکاح، طلاق، رجوع در طلاق، نسب، وکالت و وصیت که فاقد دلائل و مدارک معتبر‌ دیگر باشد سوگند شرعی به شرح مواد آتی می‌ تواند ملاک و مستند صدور حکم دادگاه قرار گیرد.

ماده 272

هرگاه خواهان (‌مدعی) فاقد بینه و گواه واجد شرایط باشد و خوانده (‌مدعی علیه) منکر ادعای خواهان بوده به تقاضای خواهان، منکر‌ ادای سوگند می‌ نماید و به موجب آن ادعا ساقط خواهد شد.

ماده 273

چنان چه خوانده از ادای سوگند امتناع ورزد و سوگند را به خواهان واگذار نماید، با سوگند وی ادعایش ثابت می‌ شود و در صورت نکول‌ ادعای او ساقط و به موجب آن حکم صادر می‌ گردد.

ماده 274

چنان چه منکر از ادای سوگند و رد آن به خواهان نکول نماید دادگاه سه بار جهت اتیان سوگند یا رد آن به خواهان، به منکر اخطار‌ می‌ کند، در غیر این‌ صورت ناکل شناخته خواهد شد.

با اصرار خوانده بر موضع خود، دادگاه ادای سوگند را به خواهان واگذار نموده و با سوگند وی ادعا ثابت و به موجب آن حکم صادر می‌ شود و‌ در صورت نکول خواهان از ادای سوگند، ادعای او ساقط خواهد شد.

ماده 275

هرگاه خوانده در پاسخ خواهان ادعایی مبنی بر برائت ذمه از سوی خواهان یا دریافت مال مورد ادعا یا صلح و هبه نسبت به آن و یا‌ تملیک مال به موجب یکی از عقود ناقله نماید، دعوا منقلب شده، خواهان، خوانده و خوانده، خواهان تلقی می‌ شود و حسب مورد با آنان رفتار خواهد‌ شد.

ماده 276

هرگاه خوانده در جلسه دادرسی در قبال ادعای خواهان به علت عارضه‌ ای از قبیل لکنت زبان یا لال بودن سکوت نماید قاضی دادگاه‌ راسا یا به وسیله مترجم یا متخصص امر مراد وی را کشف یا عارضه را برطرف می‌ نماید و چنان چه سکوت خوانده و استنکاف وی از باب تعمد و ایذا باشد دادگاه ضمن تذکر عواقب شرعی و قانونی کتمان حقیقت، سه بار به خوانده اخطار می‌ نماید که در نتیجه استنکاف، ناکل شناخته می‌ شود، در این‌ صورت با سوگند خواهان دعوا ثابت و حکم بر محکومیت خوانده صادر خواهد شد.

ماده 277

در کلیه دعاوی مالی که به هر علت و سببی به ذمه تعلق می‌ گیرد از قبیل قرض، ثمن معامله، مال‌ الاجاره، دیه جنایات، مهریه، نفقه،‌ ضمان به تلف یا اتلاف هم چنین دعاوی که مقصود از آن مال است از قبیل بیع، صلح، اجاره، هبه، وصیت به نفع مدعی، جنایت خطائی و شبه عمد‌ موجب دیه چنان چه برای خواهان امکان اقامه بینه شرعی نباشد می‌ تواند با معرفی یک گواه مرد یا دو گواه زن به ضمیمه یک سوگند ادعای خود را‌ اثبات کند.

تبصره – در موارد مذکور در این ماده ابتدا گواه واجد شرایط، شهادت می‌ دهد سپس سوگند توسط خواهان ادا می‌ شود.

ماده 278

در دعوای بر میت پس از اقامه بینه، سوگند خواهان نیز لازم است و در صورت امتناع از سوگند، حق وی ساقط می‌ شود.

ماده 279

هرگاه خواهان، در دعوای بر میت، وارث صاحب حق باشد و بر اثبات ادعای خود اقامه بینه کند علاوه بر آن باید ادا سوگند نماید.‌ در صورت عدم اتیان سوگند حق مورد ادعا ساقط خواهد شد.

تبصره 1 – در صورت تعدد وراث هر یک نسبت به سهم خود باید ادای سوگند نمایند چنان چه بعضی ادای سوگند نموده و بعضی نکول کنند ادعا‌ نسبت به کسانی که ادای سوگند کرده ثابت و نسبت به نکول کنندگان ساقط خواهد شد.

تبصره 2 – چنان چه وراث خوانده متعدد باشند و خواهان شخص دیگری باشد پس از اقامه بینه توسط خواهان، ادای یک سوگند کفایت می‌ کند.

ماده 280

در حدود شرعی حق سوگند نیست مگر در سرقت که فقط نسبت به جنبه حق‌ الناسی آن سوگند ثابت است ولی حد سرقت با آن سوگند‌ ثابت نخواهد شد.

ماده 281

سوگند باید مطابق قرار دادگاه و با لفظ جلاله (‌والله – بالله – تالله) یا نام خداوند متعال به سایر زبان ها ادا گردد و در صورت نیاز به تغلیظ‌ دادگاه کیفیت ادای آن را از حیث زمان، مکان و الفاظ تعیین می‌ نماید. در هر حال فرقی بین مسلمان و غیر مسلمان در ادای سوگند به نام خداوند متعال‌ نخواهد بود. مراتب اتیان سوگند صورت جلسه می‌ گردد.

ماده 282

در صورتی که طرفین حاضر نباشند، دادگاه محل ادای سوگند، تعیین وقت نموده و طرفین را احضار می‌ نماید. در احضار نامه علت‌ حضور قید می‌ گردد.

ماده 283

دادگاه نمی‌ تواند بدون درخواست اصحاب دعوا سوگند دهد و اگر سوگند داد اثری بر آن مترتب نخواهد بود و چنان چه پس از آن،‌ درخواست اجرای سوگند شود باید سوگند تجدید گردد.

ماده 284

درخواست سوگند ازسوی متقاضی ممکن است شفاهی یا کتبی باشد. درخواست شفاهی در صورت مجلس نوشته شده و به‌ امضای‌ درخواست‌ کننده می‌ رسد و این درخواست را تا پایان دادرسی می‌ توان انجام داد.

ماده 285

در صورتی که سوگند از سوی منکر باشد، سوگند بر عدم وجود یا عدم وقوع ادعای مدعی، یاد خواهد شد و چنان چه سوگند از سوی‌ مدعی باشد، سوگند بر وجود یا وقوع ادعا علیه منکر به‌ عمل خواهد آمد. به‌ هر حال باید مقصود درخواست‌ کننده سوگند معلوم و صریح باشد که کدامیک‌ از این امور است.

‌ماده 286

بعد از صدور قرار اتیان سوگند، درصورتی که شخصی که باید سوگند یاد کند حاضر باشد، دادگاه درهمان جلسه سوگند می‌دهد و‌ درصورت عدم حضور تعیین وقت نموده، طرفین را دعوت می‌کند. اگر کسی که باید سوگند یادکند بدون عذر موجه حاضر نشود یا بعد از حضور از‌سوگند امتناع نماید نکول محسوب و دادگاه اتیان سوگند را به طرف دعوا رد می‌کند و با اتیان سوگند، حکم صادر خواهد شد وگرنه دعوا ساقط می‌گردد.‌دربرگ احضاریه جهت حضور و نتیجه عدم حضور باید قید گردد.

ماده 287

اگر کسی که باید سوگند یاد کند برای قبول یا رد سوگند مهلت بخواهد، دادگاه می‌ تواند به‌ اندازه‌ ای که موجب ضرر طرف نشود به او یک‌ بار مهلت بدهد.

ماده 288

اتیان سوگند باید در جلسه دادگاه رسیدگی‌ کننده به دعوا انجام شود. در صورتی که ادا کننده سوگند به واسطه عذر موجه نتواند در دادگاه‌ حضور یابد، دادگاه، حسب اقتضای مورد، وقت دیگری برای سوگند معین می‌ نماید یا دادرس دادگاه نزد او حاضر می‌ شود یا به قاضی دیگر نیابت‌ می‌ دهد تا او راسوگند داده و صورت مجلس را برای دادگاه ارسال کند و براساس آن رای صادر می‌ نماید.

ماده 289

هرگاه کسی که درخواست سوگند کرده است از تقاضای خود صرف نظر نماید دادگاه با توجه به سایر مستندات به دعوا رسیدگی نموده‌ و رای مقتضی صادر می‌ نماید.

مبحث هشتم – نیابت قضایی

ماده 290

در هر موردی که رسیدگی به دلایلی از قبیل تحقیقات از مطلعین و گواهان یا معاینه محلی و یا هر اقدام دیگری که می‌ بایست خارج از‌ مقر دادگاه رسیدگی‌ کننده به دعوا انجام گیرد و مباشرت دادگاه شرط نباشد، مرجع مذکور به دادگاه صلاحیت دار محل نیابت می‌ دهد تا حسب مورد اقدام‌ لازم معمول و نتیجه را طی صورت‌ مجلس به دادگاه نیابت دهنده ارسال نماید. اقدامات مذکور در صورتی معتبر خواهد بود که مورد وثوق دادگاه باشد.

ماده 291

در مواردی که تحقیقات باید خارج از کشور ایران به‌ عمل آید، دادگاه در حدود مقررات معهود بین دولت ایران و کشور مورد نظر، به‌ دادگاه کشوری که تحقیقات باید در قلمرو آن انجام شود نیابت می‌ دهد تا تحقیقات را به‌ عمل آورده و صورت مجلس را ارسال دارد. ترتیب اثر بر‌ تحقیقات معموله در خارج از کشور متوقف بر وثوق دادگاه به نتیجه تحقیقات می‌ باشد.

ماده 292 

دادگاه های ایران می‌ توانند به‌ شرط معامله متقابل، نیابتی که از طرف دادگاه های کشورهای دیگر راجع به تحقیقات قضایی به آن ها داده‌ می‌ شود قبول کنند.

ماده 293

دادگاه های ایران نیابت تحقیقات قضایی را برابر قانون ایران انجام می‌ دهند، لکن چنان چه دادگاه کشور خارجی ترتیب خاصی برای‌ رسیدگی معین کرده باشد، دادگاه ایران می‌ تواند به شرط معامله متقابل و در صورتی که مخالف با موازین اسلام و قوانین مربوط به نظم عمومی و اخلاق‌ حسنه نباشد برابر آن عمل نماید.

ماده 294

در نیابت تحقیقات قضایی خارج از کشور، دادگاه نحوه بررسی و تحقیق را برابر قوانین ایران تعیین و از دادگاه خارجی که به آن نیابت‌ داده می‌ شود می‌ خواهد که براساس آن کار تحقیقات را انجام دهد. درصورتی که دادگاه یاد شده به‌ طریق دیگری اقدام به بررسی و تحقیق نماید اعتبار آن‌ منوط به‌ نظر دادگاه خواهد بود.

فصل یازدهم – رای

مبحث اول – صدور و انشا رای

ماده 295

پس از اعلام ختم دادرسی در صورت امکان دادگاه در همان جلسه انشا رای نموده و به اصحاب دعوا اعلام می‌ نماید در غیر این‌ صورت حداکثر ظرف یک هفته انشا و اعلام رای می‌ کند.

ماده 296

رای دادگاه پس از انشا لفظی باید نوشته شده و به‌ امضای دادرس یا دادرسان برسد و نکات زیر در آن رعایت گردد:

1 – تاریخ صدور رای.

2 – مشخصات اصحاب دعوا یا وکیل یا نمایندگان قانونی آنان با قید اقامت گاه.

3 – موضوع دعوا و درخواست طرفین.

4 – جهات، دلایل، مستندات، اصول و مواد قانونی که رای براساس آن ها صادر شده است.

5 – مشخصات و سمت دادرس یا دادرسان دادگاه.

ماده 297

رای دادگاه باید ظرف پنج روز از تاریخ صدور پاک نویس شده و به‌ امضای دادرس یا دادرسان صادر کننده رای برسد.

ماده 298

در صورتی که دعوا قابل تجزیه بوده و فقط قسمتی از آن مقتضی صدور رای باشد با درخواست خواهان، دادگاه مکلف به انشای رای‌ نسبت به همان قسمت می‌ باشد و نسبت به قسمت دیگر، رسیدگی را ادامه می‌ دهد.

ماده 299 

چنان چه رای دادگاه راجع به ماهیت دعوا و قاطع آن به‌ طور جزیی یا کلی باشد، حکم، و در غیر این صورت قرار نامیده می‌ شود.

مبحث دوم – ابلاغ رای

ماده 300

مدیر دفتر دادگاه موظف است فوری پس از امضای دادنامه، رونوشت آن را به تعداد اصحاب دعوا تهیه و در صورتی‌ که شخصا یا وکیل‌ یا نماینده قانونی آن ها حضور دارند به آنان ابلاغ نماید و الا به مامور ابلاغ تسلیم و توسط وی به اصحاب دعوا ابلاغ گردد.

ماده 301

مدیر یا اعضای دفتر قبل از آنکه رای یا دادنامه به امضای دادرس یا دادرس‌ ها برسد، نباید رونوشت آن را به کسی تسلیم نمایند.‌ در صورت تخلف مرتکب به حکم هیات های رسیدگی به تخلفات اداری به مجازات بند (ب) ماده (9) قانون رسیدگی به تخلفات اداری – مصوب 1372‌ و‌ بالاتر محکوم خواهد شد.

ماده 302

هیچ حکم یا قراری را نمی‌ توان اجرا نمود مگر این‌ که به صورت حضوری و یا به صورت دادنامه یا رونوشت گواهی شده آن به‌ طرفین‌ یا وکیل آنان ابلاغ شده باشد.

نحوه ابلاغ دادنامه و رونوشت آن برابر مقررات مربوط به ابلاغ دادخواست و سایر اوراق رسمی خواهد بود.

تبصره – چنان چه رای دادگاه غیابی بوده و محکوم‌ علیه مجهول‌ المکان باشد، مفاد رای بوسیله آگهی در یکی از روزنامه‌ های کثیر الانتشار مرکز یا‌محلی با هزینه‌ خواهان برای یکبار به محکوم‌ علیه ابلاغ خواهد شد. تاریخ انتشار آگهی، تاریخ ابلاغ رای محسوب می‌ شود.

مبحث سوم – حکم حضوری و غیابی

ماده 303

حکم دادگاه حضوری است مگر این که خوانده یا وکیل یا قائم‌ مقام یا نماینده قانونی وی در هیچ‌ یک از جلسات دادگاه حاضر نشده و‌ به‌ طور کتبی نیز دفاع ننموده باشد و یا اخطاریه ابلاغ واقعی نشده باشد.

ماده 304

در صورتی که خواندگان متعدد باشند و فقط بعضی از آنان در جلسه دادگاه حاضر شوند و یا لایحه دفاعیه تسلیم نمایند، دادگاه نسبت به‌ دعوا مطروحه علیه کلیه خواندگان رسیدگی کرده سپس مبادرت به صدور رای می‌ نماید، رای دادگاه نسبت به کسانی که در جلسات حاضر نشده و لایحه‌ دفاعیه نداده‌ اند و یا اخطاریه، ابلاغ واقعی نشده باشد غیابی محسوب است.

مبحث چهارم – واخواهی

ماده 305

محکوم علیه غایب حق دارد به حکم غیابی اعتراض نماید. این اعتراض واخواهی نامیده می‌ شود. دادخواست واخواهی در دادگاه‌ صادر کننده حکم غیابی قابل رسیدگی است.

‌ماده 306

مهلت واخواهی از احکام غیابی برای کسانی که مقیم کشورند بیست روز و برای کسانی که خارج از کشور اقامت دارند دو ماه از تاریخ‌ ابلاغ واقعی خواهد بود مگر این که معترض به حکم ثابت نماید عدم اقدام به‌ واخواهی در این مهلت به‌دلیل عذر موجه بوده است. در این‌ صورت باید‌ دلایل موجه بودن عذر خود را ضمن دادخواست واخواهی به دادگاه صادر کننده رای اعلام نماید. اگر دادگاه ادعا را موجه تشخیص داد قرار قبول‌ دادخواست واخواهی را صادر و اجرای حکم نیز متوقف می‌شود. جهات زیر عذر موجه محسوب می‌گردد:

1 – مرضی که مانع از حرکت است.

2 – فوت یکی از والدین یا همسر یا اولاد.

3 – حوادث قهریه از قبیل سیل، زلزله و حریق که بر اثر آن تقدیم دادخواست واخواهی در مهلت مقرر ممکن نباشد.

4 – توقیف یا حبس بودن به نحوی که نتوان در مهلت مقرر دادخواست واخواهی تقدیم کرد.

تبصره 1 – چنان چه ابلاغ واقعی به شخص محکوم علیه میسر نباشد و ابلاغ قانونی به‌ عمل آید، آن ابلاغ معتبر بوده و حکم غیابی پس از انقضا مهلت قانونی و قطعی شدن به‌ موقع اجرا گذارده خواهد شد.

در صورتی که حکم ابلاغ واقعی نشده باشد و محکوم علیه مدعی عدم اطلاع از مفاد رای باشد می‌ تواند دادخواست واخواهی به دادگاه صادرکننده حکم‌ غیابی تقدیم دارد. دادگاه بدوا خارج از نوبت در این مورد رسیدگی نموده قرار رد یا قبول دادخواست را صادر می‌ کند. قرار قبول دادخواست مانع اجرای‌ حکم خواهد بود.

تبصره 2 – اجرای حکم غیابی منوط به معرفی ضامن معتبر یا اخذ تامین متناسب از محکوم له خواهد بود. مگر این که دادنامه یا اجرائیه به‌ محکوم علیه غایب ابلاغ واقعی شده و نامبرده در مهلت مقرر از تاریخ ابلاغ دادنامه واخواهی نکرده باشد.

تبصره 3 – تقدیم دادخواست خارج از مهلت یاد شده بدون عذر موجه قابل رسیدگی در مرحله تجدید نظر برابر مقررات مربوط به آن مرحله‌ می‌ باشد.

ماده 307

چنان چه محکوم علیه غایب پس از اجرای حکم، واخواهی نماید و در رسیدگی بعدی حکم به‌ نفع او صادر شود، خواهان ملزم به جبران‌ خسارت ناشی از اجرای حکم اولی به‌ واخواه می‌ باشد.

ماده 308

رائی که پس از رسیدگی واخواهی صادر می‌ شود فقط نسبت به واخواه و واخوانده موثر است و شامل کسی که واخواهی نکرده است‌ نخواهد شد مگر این‌ که رای صادره قابل تجزیه و تفکیک نباشد که در این صورت نسبت به کسانی که مشمول حکم غیابی بوده ولی واخواهی نکرده‌ اند‌ نیز تسری خواهد داشت.

مبحث پنجم – تصحیح رای

ماده 309

هرگاه در تنظیم و نوشتن رای دادگاه سهو قلم رخ دهد مثل از قلم افتادن کلمه‌ ای یا زیاد شدن آن و یا اشتباهی در محاسبه صورت گرفته‌ باشد تا وقتی که از آن درخواست تجدید نظر نشده، دادگاه راسا یا به درخواست ذی‌ نفع، رای را تصحیح می‌ نماید. رای تصحیحی به طرفین ابلاغ خواهد‌ شد. تسلیم رونوشت رای حکم دادگاه در قسمتی که مورد اشتباه نبوده در صورت قطعیت اجرا خواهد شد.

تبصره 1 – در مواردی که اصل حکم یا قرار دادگاه قابل واخواهی یا تجدید نظر یا فرجام است تصحیح آن نیز در مدت قانونی قابل واخواهی یا‌ تجدید نظر یا فرجام خواهد بود.

تبصره 2 – چنان چه رای مورد تصحیح به واسطه واخواهی یا تجدید نظر یا فرجام نقض گردد رای تصحیحی نیز از اعتبار خواهد افتاد.

مبحث ششم – دادرسی فوری

ماده 310

در اموری که تعیین تکلیف آن فوریت دارد، دادگاه به‌ درخواست ذی‌ نفع برابر مواد زیر دستور موقت صادر می‌ نماید.

ماده 311

چنان چه اصل دعوا در دادگاهی مطرح باشد مرجع درخواست دستور موقت، همان دادگاه خواهد بود و در غیر این‌ صورت مرجع‌ درخواست، دادگاهی می‌ باشد که صلاحیت رسیدگی به اصل دعوا را دارد.

ماده 312

هرگاه موضوع درخواست دستور موقت، در مقر دادگاهی غیر از دادگاه های یاد شده در ماده قبل باشد، درخواست دستور موقت از آن‌ دادگاه به‌ عمل می‌ آید، اگرچه صلاحیت رسیدگی به اصل دعوا را نداشته باشد.

ماده 313

درخواست دستور موقت ممکن است کتبی یا شفاهی باشد. درخواست شفاهی در صورت مجلس قید و به امضای درخواست‌ کننده‌ می‌ رسد.

ماده 314

برای رسیدگی به امور فوری، دادگاه روز و ساعت مناسبی را تعیین و طرفین را به‌ دادگاه دعوت می‌ نماید. در مواردی‌ که فوریت کار اقتضا کند می‌ توان بدون تعیین وقت و دعوت از طرفین و حتی در اوقات تعطیل و یا در غیر محل دادگاه به امور یاد شده رسیدگی نمود.

ماده 315

تشخیص فوری بودن موضوع درخواست با دادگاهی می‌باشد که صلاحیت رسیدگی به‌ درخواست را دارد.

ماده 316

دستور موقت ممکن است دایر بر توقیف مال یا انجام عمل و یا منع از امری باشد.

ماده 317

دستور موقت دادگاه به هیچ‌ وجه تاثیری در اصل دعوا نخواهد داشت.

ماده 318

پس از صدور دستور موقت در صورتی‌ که از قبل اقامه دعوا نشده باشد، درخواست‌ کننده باید حداکثر ظرف بیست روز از تاریخ صدور‌ دستور، به منظور اثبات دعوای خود به دادگاه صالح مراجعه و دادخواست خود را تقدیم و گواهی آن را به دادگاهی که دستور موقت صادر کرده تسلیم‌ نماید. در غیر این‌ صورت دادگاه صادر کننده دستور موقت به درخواست طرف، از آن رفع اثر خواهد کرد.

ماده 319

دادگاه مکلف است برای جبران خسارت احتمالی که از دستور موقت حاصل می‌ شود ازخواهان تامین مناسبی اخذ نماید. در این‌ صورت‌ صدور دستور موقت منوط به سپردن تامین می‌ باشد.

ماده 320

دستور موقت پس ازابلاغ قابل اجراست و نظر به‌ فوریت کار، دادگاه می‌ تواند مقرر دارد که قبل از ابلاغ اجرا شود.

ماده 321

در صورتی که طرف دعوا تامینی بدهد که متناسب با موضوع دستور موقت باشد، دادگاه در صورت مصلحت از دستور موقت رفع اثر‌ خواهد نمود.

ماده 322

هرگاه جهتی که موجب دستور موقت شده است مرتفع شود، دادگاه صادرکننده دستور موقت آن را لغو می‌ نماید و اگر اصل دعوا در‌دادگاه مطرح باشد، دادگاه رسیدگی‌ کننده، دستور را لغو خواهد نمود.

ماده 323

در صورتی که برابر ماده (318) اقامه دعوا نشود و یا در صورت اقامه دعوا، ادعای خواهان رد شود، متقاضی دستور موقت به جبران‌ خساراتی که طرف دعوا در اجرای دستور متحمل شده است محکوم خواهد شد.

ماده 324

در خصوص تامین اخذ شده از متقاضی دستور موقت یا رفع اثر از آن، چنان چه ظرف یک ماه از تاریخ ابلاغ رای نهایی، برای مطالبه‌ خسارت طرح دعوا نشود، به دستور دادگاه، از مال مورد تامین رفع توقیف خواهد شد.

ماده 325

قبول یا رد درخواست دستور موقت مستقلا قابل اعتراض و تجدید نظر و فرجام نیست. لکن متقاضی می‌ تواند ضمن تقاضای‌ تجدید نظر به‌اصل رای نسبت به آن نیز اعتراض و درخواست رسیدگی نماید. ولی در هر حال رد یا قبول درخواست دستور موقت قابل رسیدگی فرجامی‌ نیست.

تبصره 1 – اجرای دستور موقت مستلزم تایید رئیس حوزه قضایی می‌ باشد.

تبصره 2 – درخواست صدور دستور موقت مستلزم پرداخت هزینه دادرسی معادل دعاوی غیرمالی است.

باب چهارم – تجدید نظر

فصل اول – احکام و قرارهای قابل نقض و تجدید نظر

ماده 326

آرای دادگاه های عمومی و انقلاب در موارد زیر نقض می‌ گردد:

الف – قاضی صادرکننده رای متوجه اشتباه خود شود.

ب – قاضی دیگری پی به اشتباه رای صادره ببرد به‌ نحوی که اگر به قاضی صادرکننده رای تذکر دهد، متنبه شود.

ج – دادگاه صادرکننده رای یا قاضی، صلاحیت رسیدگی را نداشته‌اند و یا بعدا کشف شود که قاضی فاقد صلاحیت برای رسیدگی بوده است.

تبصره 1 – منظور از قاضی دیگر مذکور در بند (ب) عبارت است از رئیس دیوان عالی کشور، دادستان کل کشور، رئیس حوزه قضایی و یا هر‌ قاضی دیگری که طبق مقررات قانونی پرونده تحت نظر او قرار می‌ گیرد.

تبصره 2 – در صورتی‌ که دادگاه انتظامی قضات تخلف قاضی را مؤثر در حکم صادره تشخیص دهد مراتب را به دادستان کل کشور اعلام می‌ کند تا‌ به اعمال مقررات این ماده اقدام نماید.

ماده 327

چنان چه قاضی صادرکننده رای متوجه اشتباه خود شود مستدلا پرونده را به دادگاه تجدید نظر ارسال می‌ دارد. دادگاه یاد شده با توجه به‌ دلیل ابرازی، رای صادره را نقض و رسیدگی ماهوی خواهد کرد.

ماده 328

در صورتی‌ که هر یک از مقامات مندرج در تبصره (1) ماده (326) پی به اشتباه رای صادره ببرند با ذکر استدلال پرونده را به دادگاه‌ تجدید نظر ارسال می‌ دارند. دادگاه یاد شده در صورت پذیرش استدلال تذکر دهنده، رای را نقض و رسیدگی ماهوی می‌ نماید والا رای را تایید و برای اجرا به دادگاه بدوی اعاده می‌ نماید.

ماده 329

در صورتی که عدم صلاحیت قاضی صادرکننده رای ادعا شود، مرجع تجدید نظر ابتدا به اصل ادعا رسیدگی و در صورت احراز، رای‌ را نقض و دوباره رسیدگی خواهد کرد.

فصل دوم – آرای قابل تجدید نظر

ماده 330

آرای دادگاه های عمومی و انقلاب در امور حقوقی قطعی است، مگر در مواردی که طبق قانون قابل درخواست تجدید نظر باشد.

ماده 331

احکام زیر قابل درخواست تجدید نظر می‌ باشد :

‌الف – در دعاوی مالی که خواسته یا ارزش آن از سه میلیون (000 /000 /3) ریال متجاوز باشد.

ب – کلیه احکام صادره در دعاوی غیر مالی.

ج – حکم راجع به متفرعات دعوا در صورتی که حکم راجع به اصل دعوا قابل تجدید نظر باشد.

تبصره – احکام مستند به اقرار در دادگاه یا مستند به رای یک یا چند نفر کارشناس که طرفین کتبا رای آنان را قاطع دعوا قرار داده باشند قابل‌ درخواست تجدید نظر نیست مگر در خصوص صلاحیت دادگاه یا قاضی صادرکننده رای.

ماده 332

قرارهای زیر قابل تجدید نظر است، در صورتی که حکم راجع به اصل دعوا قابل درخواست تجدید نظر باشد:

الف – قرار ابطال دادخواست یا رد دادخواست که از دادگاه صادر شود.

ب – قرار رد دعوا یا عدم استماع دعوا.

ج – قرار سقوط دعوا.

د – قرار عدم اهلیت یکی از طرفین دعوا.

ماده 333

در صورتی که طرفین دعوا با توافق کتبی حق تجدید نظرخواهی خود را ساقط کرده باشند تجدید نظرخواهی آنان مسموع نخواهد بود‌ مگر در خصوص صلاحیت دادگاه یا قاضی صادرکننده رای.

ماده 334

مرجع تجدید نظر آرای دادگاه های عمومی و انقلاب هر حوزه‌ ای، دادگاه تجدید نظر مرکز همان استان می‌ باشد.

ماده 335

اشخاص زیر حق درخواست تجدید نظر دارند:

الف – طرفین دعوا یا وکلا و یا نمایندگان قانونی آن ها.

ب – مقامات مندرج در تبصره (1) ماده (326) در حدود وظایف قانونی خود.

فصل سوم – مهلت تجدید نظر

ماده 336

مهلت درخواست تجدید نظر اصحاب دعوا، برای اشخاص مقیم ایران بیست روز و برای اشخاص مقیم خارج از کشور دو ماه از تاریخ‌ ابلاغ یا انقضای مدت واخواهی است.

ماده 337

هرگاه یکی از کسانی‌ که حق تجدید نظرخواهی دارند قبل از انقضا مهلت تجدید نظر ورشکسته یا محجور یا فوت شود، مهلت جدید از‌ تاریخ ابلاغ حکم یا قرار در مورد ورشکسته به‌ مدیر تصفیه و در مورد محجور به قیم و در صورت فوت به وارث یا قائم‌ مقام یا نماینده قانونی وارث شروع‌ می‌شود.

ماده 338

اگر سمت یکی از اشخاصی که به‌ عنوان نمایندگی از قبیل ولایت یا قیمومت و یا وصایت در دعوا دخالت داشته‌اند قبل از انقضای مدت‌ تجدید نظر خواهی زایل گردد، مهلت مقرر از تاریخ ابلاغ حکم یا قرار به کسی‌ که به‌ این سمت تعیین می‌ شود، شروع خواهد شد و اگر زوال این سمت به‌ واسطه رفع حجر باشد، مهلت تجدید نظرخواهی از تاریخ ابلاغ حکم یا قرار به‌ کسی که از وی رفع حجر شده است، شروع می‌ گردد.

فصل چهارم – دادخواست و مقدمات رسیدگی

ماده 339

متقاضی تجدید نظر باید دادخواست خود را ظرف مهلت مقرر به دفتر دادگاه‌ صادرکننده رای یا دفتر شعبه اول دادگاه تجدید نظر یا‌ به‌ دفتر بازداشتگاهی که در آن جا توقیف است، تسلیم نماید.

هر یک از مراجع یاد شده در بالا باید بلافاصله پس از وصول دادخواست آن را ثبت و رسیدی مشتمل بر نام متقاضی و طرف دعوا، تاریخ تسلیم، شماره‌ ثبت و دادنامه به تقدیم‌ کننده تسلیم و در روی کلیه برگ های دادخواست تجدید نظر همان تاریخ را قید کند. این تاریخ، تاریخ تجدید نظر خواهی محسوب‌ می‌ گردد.

تبصره 1 – در صورتی که دادخواست به‌ دفتر مرجع تجدید نظر یا بازداشتگاه داده شود به شرح بالا اقدام و دادخواست را به‌ دادگاه صادرکننده رای‌ ارسال می‌ دارد.

چنان چه دادخواست تجدید نظر در مهلت قانونی تقدیم شده باشد، مدیر دفتر دادگاه بدوی پس از تکمیل آن، پرونده را ظرف دو روز به‌ مرجع تجدید نظر‌ ارسال می‌ دارد.

تبصره 2 – در صورتی که دادخواست خارج از مهلت داده شود و یا در مهلت قانونی رفع نقص نگردد، به موجب قرار دادگاه صادرکننده رای بدوی‌ رد می‌ شود.

این قرار ظرف بیست روز از تاریخ ابلاغ در مرجع تجدید نظر قابل اعتراض است، رای دادگاه تجدید نظر قطعی است.

تبصره 3 – دادگاه باید ذیل رای خود، قابل تجدید نظر بودن یا نبودن رای و مرجع تجدید نظر آن را معین نماید. این امر مانع از آن نخواهد بود که اگر‌ رای دادگاه قابل تجدید نظر بوده و دادگاه آن را قطعی اعلام کند، هر یک از طرفین درخواست تجدید نظر نماید.

ماده 340

در صورتی که در مهلت مقرر دادخواست تجدید نظر به مراجع مذکور در ماده قبل تقدیم نشده باشد، متقاضی تجدید نظر با دلیل و بیان‌ عذر خود تقاضای تجدید نظر را به دادگاه صادر کننده رای تقدیم می‌ نماید. دادگاه مکلف است ابتدا به عذر عنوان‌ شده که به‌ موجب عدم تقدیم دادخواست‌ در مهلت مقرر بوده رسیدگی و در صورت وجود عذر موجه نسبت به پذیرش دادخواست تجدید نظر اتخاذ تصمیم می‌ نماید.

تبصره – جهات عذر موجه همان موارد مذکور در ذیل ماده (306) می‌ باشد.

ماده 341

در دادخواست باید نکات زیر قید شود:

1 – نام و نام خانوادگی و اقامتگاه و سایر مشخصات تجدید نظر خواه و وکیل او در صورتی که دادخواست را وکیل داده باشد.

2 – نام و نام خانوادگی، اقامتگاه و سایر مشخصات تجدید نظر خوانده.

3 – حکم یا قراری که از آن درخواست تجدید نظر شده است.

4 – دادگاه صادرکننده رای.

5 – تاریخ ابلاغ رای.

6 – دلایل تجدید نظر خواهی.

ماده 342

هرگاه دادخواست دهنده عنوان قیمومت یا ولایت یا وصایت یا وکالت یا مدیریت شرکت و امثال آن را داشته باشد، باید رونوشت یا‌ تصویر سندی را که مثبت سمت او می‌ باشد، پیوست دادخواست نماید.

ماده 343

دادخواست و برگ های پیوست آن باید در دو نسخه و در صورت متعدد بودن طرف به‌ تعداد آن ها به علاوه یک نسخه باشد.

ماده 344

اگر مشخصات تجدید نظر خواه در دادخواست معین نشده و معلوم نباشد که دادخواست دهنده چه کسی می‌ باشد یا اقامتگاه او معلوم‌ نباشد و قبل از انقضای مهلت، دادخواست تکمیل یا تجدید نشود، پس از انقضای مهلت، دادخواست یاد شده به‌ موجب قرار دادگاهی که دادخواست را‌ دریافت نموده رد می‌ گردد. این قرار نسبت به اصحاب دعوا ظرف ده روز از تاریخ الصاق به دیوار دادگاه قابل اعتراض در دادگاه تجدید نظر، خواهد بود.

تبصره – مهلت مقرر در این ماده و ماده (336) شامل موارد نقض مذکور در ماده (326) نخواهد بود.

ماده 345

هر دادخواستی که نکات یاد شده در بندهای (2، 3، 4، 5 و 6) ماده (341) و مواد (342) و (343) در آن رعایت نشده باشد به جریان‌ نمی‌ افتد و مدیر دفتر دادگاه بدوی ظرف دو روز از تاریخ وصول دادخواست، نقایص را به‌ طور تفصیل به‌ دادخواست‌ دهنده به‌ طور کتبی اطلاع داده و از‌ روز ابلاغ ده روز به‌ او مهلت می‌ دهد که نقایص را رفع کند و اگر محتاج به تجدید دادخواست است آن را تجدید نماید، در غیر این‌ صورت برابر تبصره (2)‌ ماده (339) اقدام خواهد شد.

ماده 346

مدیر دفتر دادگاه بدوی ظرف دو روز از تاریخ وصول دادخواست و ضمائم آن و یا پس از رفع نقص، یک نسخه از دادخواست و‌ پیوست‌ های آن را برای طرف دعوا می‌ فرستد که ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ پاسخ دهد، پس از انقضای مهلت یاد شده اعم از این که پاسخی رسیده یا‌ نرسیده باشد، پرونده را به‌ مرجع تجدید نظر می‌ فرستد.

ماده 347

تجدید نظرخواهی از آرای قابل تجدید نظر که در قانون احصا گردیده مانع اجرای حکم خواهد بود، هرچند دادگاه صادرکننده رای آن را‌ قطعی اعلام نموده باشد مگر در مواردی که طبق قانون استثنا شده باشد.

فصل پنجم – جهات تجدید نظر

ماده 348

جهات درخواست تجدید نظر به قرار زیر است:

الف – ادعای عدم اعتبار مستندات دادگاه.

ب – ادعای فقدان شرایط قانونی شهادت شهود.

ج – ادعای عدم توجه قاضی به دلایل ابرازی.

د – ادعای عدم صلاحیت قاضی یا دادگاه صادرکننده رای.

ه – ادعای مخالف بودن رای با موازین شرعی و یا مقررات قانونی.

تبصره – اگر درخواست تجدید نظر به استناد یکی از جهات مذکور در این ماده به‌ عمل آمده باشد در صورت وجود جهات دیگر، مرجع تجدید نظر به‌ آن جهت هم رسیدگی می‌ نماید.

ماده 349

مرجع تجدید نظر فقط به آن چه که مورد تجدید نظرخواهی است و در مرحله نخستین مورد حکم قرار گرفته رسیدگی می‌ نماید.

ماده 350

عدم رعایت شرایط قانونی دادخواست و یا عدم رفع نقص آن در موعد مقرر قانونی در مرحله بدوی، موجب نقض رای در مرحله‌ تجدید نظر نخواهد بود. در این موارد دادگاه تجدید نظر به دادخواست دهنده بدوی اخطار می‌ کند که ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ نسبت به رفع نقص اقدام‌ نماید. در صورت عدم اقدام و هم چنین در صورتی که سمت دادخواست‌ دهنده محرز نباشد دادگاه رای صادره را نقض و قرار رد دعوای بدوی را صادر‌ می‌ نماید.

ماده 351

چنان چه دادگاه تجدید نظر در رای بدوی غیر از اشتباهاتی از قبیل اعداد، ارقام، سهو قلم، مشخصات طرفین و یا از قلم‌ افتادگی در آن‌ قسمت از خواسته که به‌ اثبات رسیده اشکال دیگری ملاحظه نکند ضمن اصلاح رای، آن را تایید خواهد کرد.

ماده 352

هرگاه دادگاه تجدید نظر، دادگاه بدوی را فاقد صلاحیت محلی یا ذاتی تشخیص دهد رای را نقض و پرونده را به مرجع صالح ارسال‌ می‌ دارد.

ماده 353

دادگاه تجدید نظر در صورتی‌ که قرار مورد شکایت را مطابق با موازین قانونی تشخیص دهد، آن را تایید می‌ کند. در غیر این‌ صورت پس از‌ نقض، پرونده را برای رسیدگی ماهوی به دادگاه صادرکننده قرار عودت می‌ دهد.

ماده 354

قرار تحقیق و معاینه محل در دادگاه تجدید نظر توسط رئیس دادگاه یا به دستور او توسط یکی از مستشاران شعبه اجرا می‌ شود و‌ چنان چه محل اجرای قرار در شهر دیگر همان استان باشد دادگاه تجدید نظر می‌ تواند اجرای قرار را از دادگاه محل درخواست نماید و در صورتی که محل‌ اجرای قرار در حوزه قضایی استان دیگر باشد با اعطای نیابت قضایی به دادگاه محل، درخواست اجرای قرار را خواهد نمود.

تبصره – در مواردی که مبنای رای دادگاه فقط گواهی گواه یا معاینه محل باشد توسط قاضی صادر کننده رای انجام خواهد شد مگر این که گزارش‌ مورد وثوق دادگاه باشد.

ماده 355

در صورتی که دادگاه تجدید نظر قرار دادگاه بدوی را در مورد رد یا عدم استماع دعوا به‌ جهت یاد شده در قرار، موجه نداند ولی به جهات‌ قانونی دیگر دعوا را مردود یا غیر قابل استماع تشخیص دهد، در نهایت قرار صادره را تایید خواهد کرد.

ماده 356

مقرراتی که در دادرسی بدوی رعایت می‌ شود در مرحله تجدید نظر نیز جاری است مگر این که به‌ موجب قانون ترتیب دیگری مقرر شده‌ باشد.

ماده 357

غیر از طرفین دعوا یا قائم‌ مقام قانونی آنان، کس دیگری نمی‌ تواند در مرحله تجدید نظر وارد شود، مگر در مواردی‌ که قانون مقرر‌ می‌ دارد.

ماده 358

چنان چه دادگاه تجدید نظر ادعای تجدید نظر خواه را موجه تشخیص دهد، رای دادگاه بدوی را نقض و رای مقتضی صادر می‌ نماید.‌ در غیراین‌ صورت با رد درخواست و تایید رای، پرونده را به‌ دادگاه بدوی اعاده خواهد کرد.

ماده 359

رای دادگاه تجدید نظر نمی‌ تواند مورد استفاده غیر طرفین تجدید نظر خواهی قرار گیرد، مگر در مواردی که رای صادره قابل تجزیه و‌ تفکیک نباشد که در این‌ صورت نسبت به اشخاص دیگر هم که مشمول رای بدوی بوده و تجدید نظر خواهی نکرده‌ اند، تسری خواهد داشت.

ماده 360

هرگاه در تنظیم و نوشتن رای دادگاه تجدید نظر، سهو یا اشتباهی رخ دهد همان دادگاه با رعایت ماده (309) آن را اصلاح خواهد کرد.

ماده 361

تنظیم دادنامه و ابلاغ آن به ترتیب مقرر در مرحله بدوی می‌ باشد.

ماده 362

ادعای جدید در مرحله تجدید نظر مسموع نخواهد بود ولی موارد زیر ادعای جدید محسوب نمی‌ شود:

1 – مطالبه قیمت محکوم‌ به که عین آن، موضوع رای بدوی بوده و یا مطالبه عین مالی که قیمت آن در مرحله بدوی مورد حکم قرار گرفته است.

2 – ادعای اجاره بها و مطالبه بقیه اقساط آن و اجرت‌ المثل و دیونی که موعد پرداخت آن در جریان رسیدگی بدوی، رسیده و سایر متفرعات از‌ قبیل ضرر و زیان که در زمان جریان دعوا یا بعد از صدور رای بدوی به خواسته اصلی تعلق گرفته و مورد حکم واقع نشده یا موعد پرداخت آن بعد از‌ صدور رای رسیده باشد.

3 – تغییر عنوان خواسته از اجرت‌ المسمی به اجرت‌ المثل یا بالعکس.

ماده 363

چنان چه هر یک از طرفین دعوا دادخواست تجدید نظر خود را مسترد نمایند، مرجع تجدید نظر، قرار ابطال دادخواست تجدید نظر را‌ صادر می‌ نماید.

ماده 364

در مواردی که رای دادگاه تجدید نظر مبنی بر محکومیت خوانده باشد و خوانده یا وکیل او در هیچ یک از مراحل دادرسی حاضر نبوده و‌ لایحه دفاعیه و یا اعتراضیه‌ ای هم نداده باشند رای دادگاه تجدید نظر ظرف مدت بیست روز پس از ابلاغ واقعی به محکوم‌ علیه یا وکیل او قابل اعتراض‌ و رسیدگی در همان دادگاه تجدید نظر می‌ باشد، رای صادره قطعی است.

ماده 365

آرای صادره در مرحله تجدید نظر جز در موارد مقرر در ماده (326) قطعی می‌ باشد.

باب پنجم – فرجام‌ خواهی

فصل اول – فرجام‌ خواهی در امور مدنی

مبحث اول – فرجام‌ خواهی و آرای قابل فرجام

ماده 366

رسیدگی فرجامی عبارت است از تشخیص انطباق یا عدم انطباق رای مورد درخواست فرجامی با موازین شرعی و مقررات قانونی.

ماده 367

آرای دادگاه های بدوی که به علت عدم درخواست تجدید نظر قطعیت یافته قابل فرجام‌ خواهی نیست مگر در موارد زیر:

الف – احکام:

1 – احکامی که خواسته آن بیش از مبلغ بیست میلیون (000 /000 /20) ریال باشد.

2 – احکام راجع به اصل نکاح و فسخ آن، طلاق، نسب، حجر، وقف، ثلث، حبس و تولیت.

ب – قرارهای زیر مشروط به این که اصل حکم راجع به آن ها قابل رسیدگی فرجامی باشد.

1 – قرار ابطال یا رد دادخواست که از دادگاه صادر شده باشد.

2 – قرار سقوط دعوا یا عدم اهلیت یکی از طرفین دعوا.

ماده 368

آرای دادگاه های تجدید نظر استان قابل فرجام‌ خواهی نیست مگر در موارد زیر:

الف – احکام:

احکام راجع به اصل نکاح و فسخ آن، طلاق، نسب، حجر و وقف.

ب – قرارهای زیر مشروط به این که اصل حکم راجع به آن ها قابل رسیدگی فرجامی باشد.

1 – قرار ابطال یا رد دادخواست که از دادگاه تجدید نظر صادر شده باشد.

2 – قرار سقوط دعوا یا عدم اهلیت یکی از طرفین دعوا.

ماده 369

احکام زیر اگر چه از مصادیق بندهای (‌الف) در دو ماده قبل باشد حسب مورد قابل رسیدگی فرجامی نخواهد بود:

1 – احکام مستند به اقرار قاطع دعوا در دادگاه.

2 – احکام مستند به نظریه یک یا چند نفر کارشناس که طرفین به‌ طور کتبی رای آن ها را قاطع دعوا قرار داده باشند.

3 – احکام مستند به سوگند که قاطع دعوا باشد.

4 – احکامی که طرفین حق فرجام‌ خواهی خود را نسبت به آن ساقط کرده باشند.

5 – احکامی که ضمن یا بعد از رسیدگی به‌ دعاوی اصلی راجع به متفرعات آن صادر می‌ شود، در صورتی که حکم راجع به اصل دعوا قابل‌ رسیدگی فرجامی نباشد.

6 – احکامی که به‌ موجب قوانین خاص غیر قابل فرجام‌ خواهی است.

مبحث دوم – موارد نقض

ماده 370

شعبه رسیدگی‌ کننده پس از رسیدگی با نظر اکثریت اعضا در ابرام یا نقض رای فرجام‌ خواسته اتخاذ تصمیم می‌ نماید. چنان چه رای‌ مطابق قانون و دلایل موجود در پرونده باشد ضمن ابرام آن، پرونده را به دادگاه صادر کننده اعاده می‌ نماید والا طبق مقررات آتی اقدام خواهد شد.

ماده 371

در موارد زیر حکم یا قرار نقض می‌ گردد:

1 – دادگاه صادرکننده رای، صلاحیت ذاتی برای رسیدگی به موضوع را نداشته باشد و در مورد عدم رعایت صلاحیت محلی، وقتی که نسبت به‌ آن ایراد شده باشد.

2 – رای صادره خلاف موازین شرعی و مقررات قانونی شناخته شود.

3 – عدم رعایت اصول دادرسی و قواعد آمره و حقوق اصحاب دعوا در صورتی که به درجه‌ ای از اهمیت باشد که رای را از اعتبار قانونی بیندازد.

4 – آرای مغایر با یک دیگر، بدون سبب قانونی در یک موضوع و بین همان اصحاب دعوا صادر شده باشد.

5 – تحقیقات انجام شده ناقص بوده و یا به دلایل و مدافعات طرفین توجه نشده باشد.

ماده 372 

چنان چه رای صادره با قوانین حاکم در زمان صدور آن مخالف نباشد، نقض نمی‌ گردد.

ماده 373

چنان چه مفاد رای صادره با یکی از مواد قانونی مطابقت داشته باشد، لکن اسباب توجیهی آن با ماده‌ ای که دارای معنای دیگری است‌ تطبیق شده، رای یاد شده نقض می‌ گردد.

ماده 374

در مواردی که دعوا ناشی از قرارداد باشد، چنان چه به مفاد صریح سند یا قانون یا آیین‌ نامه مربوط به‌ آن قرارداد معنای دیگری غیر از‌ معنای موردنظر دادگاه صادرکننده رای داده شود، رای صادره در آن خصوص نقض می‌ گردد.

ماده 375

چنان چه عدم صحت مدارک، اسناد و نوشته‌ های مبنای رای که طرفین درجریان دادرسی ارایه نموده‌ اند ثابت شود، رای صادره نقض‌ می‌ گردد.

ماده 376

چنان چه در موضوع یک دعوا آرای مغایری صادر شده باشد بدون این که طرفین و یا صورت اختلاف تغییر نماید و یا به‌ سبب تجدید نظر‌ یا اعاده دادرسی رای دادگاه نقض شود، رای موخر بی‌ اعتبار بوده و به درخواست ذی‌ نفع بی اعتباری آن اعلام می‌ گردد. هم چنین رای اول در صورت‌ مخالفت با قانون نقض خواهد شد، اعم از این که آرای یاد شده از یک دادگاه و یا دادگاه های متعدد صادر شده باشند.

ماده 377

در صورت وجود یکی از موجبات نقض، رای مورد تقاضای فرجام نقض می‌ شود اگر چه فرجام‌ خواه به‌ آن جهت که مورد نقض قرار گرفته‌ استناد نکرده باشد.

مبحث سوم – ترتیب فرجام‌ خواهی

ماده 378

افراد زیر می‌ توانند با رعایت مواد آتی درخواست رسیدگی فرجامی نمایند:

1 – طرفین دعوا، قائم مقام، نمایندگان قانونی و وکلای آنان.

2 – دادستان کل کشور.

ماده 379

فرجام‌ خواهی با تقدیم دادخواست به‌ دادگاه صادرکننده رای به‌ عمل می‌ آید. مدیر دفتر دادگاه مذکور باید دادخواست را در دفتر ثبت و‌ رسیدی مشتمل بر نام فرجام‌ خواه و طرف او و تاریخ تقدیم دادخواست با شماره ثبت به تقدیم‌ کننده تسلیم و در روی کلیه برگ های دادخواست تاریخ‌ تقدیم را قید نماید. تاریخ تقدیم دادخواست ابتدای فرجام‌ خواهی محسوب می‌ شود.

ماده 380

در دادخواست باید نکات زیر قید شود:

1 – نام و نام خانوادگی و اقامتگاه و سایر مشخصات فرجام‌ خواه و وکیل او در صورتی که دادخواست را وکیل داده باشد.

2 – نام و نام خانوادگی و اقامتگاه و سایر مشخصات فرجام خوانده.

3 – حکم یا قراری که از آن درخواست فرجام شده است.

4 – دادگاه صادرکننده رای.

5 – تاریخ ابلاغ رای .

6 – دلایل فرجام‌ خواهی.

ماده 381

به دادخواست فرجامی باید برگ های زیر پیوست شود:

1 – رونوشت یا تصویر مصدق حکم یا قراری که از آن فرجام خواسته می‌ شود.

2 – لایحه متضمن اعتراضات فرجامی.

3 – وکالتنامه وکیل یا مدرک مثبت سمت تقدیم‌ کننده دادخواست فرجامی در صورتی که خود فرجام‌ خواه دادخواست را نداده باشد.

ماده 382

دادخواست و برگ های پیوست آن باید در دو نسخه و در صورت متعدد بودن طرف دعوا به تعداد آن ها به علاوه یک نسخه باشد، به‌ استثنای‌ مدرک مثبت سمت که فقط به نسخه اول ضمیمه می‌ شود.

ماده 383

دادخواستی که برابر مقررات یاد شده در دو ماده قبل تقدیم نشده و یا هزینه دادرسی آن پرداخت نگردیده باشد به جریان نمی‌ افتد.

مدیر دفتر دادگاه در موارد یاد شده ظرف دو روز از تاریخ رسید دادخواست، نقایص آن را به‌ طور مشخص به‌ دادخواست‌ دهنده اخطار می‌ نماید و از روز‌ ابلاغ ده روز به او مهلت می‌ دهد که نقایص را رفع کند.

در صورتی که دادخواست خارج از مهلت داده‌ شده، یا در مدت یاد شده تکمیل نشود، بموجب قرار دادگاهی که دادخواست به آن تسلیم گردیده رد‌ می‌ شود.

این قرار ظرف بیست روز از تاریخ ابلاغ قابل شکایت در دیوان‌ عالی کشور می‌ باشد. رای دیوان قطعی است.

ماده 384

اگر مشخصات فرجام‌ خواه در دادخواست فرجامی معین نشده و در نتیجه هویت دادخواست دهنده معلوم نباشد، دادخواست بلااثر‌ می‌ ماند و پس از انقضای مهلت فرجام‌ خواهی به موجب قرار دادگاهی که دادخواست به آن جا داده شده، رد می‌ شود. قرار یاد شده ظرف بیست روز از تاریخ‌ الصاق به‌ دیوار دفتر دادگاه صادرکننده، قابل شکایت در دیوان‌ عالی کشور می‌ باشد. رای دیوان قطعی است.

ماده 385

در صورتی که دادخواست فرجام‌ خواهی تکمیل باشد، مدیر دفتر دادگاه یک نسخه از دادخواست و پیوستهای آن را برای طرف دعوا،‌ ارسال می‌ دارد تا ظرف بیست روز به‌ طور کتبی پاسخ دهد. پس از انقضای مهلت یاد شده اعم از این که پاسخی رسیده یا نرسیده باشد، پرونده را همراه با‌ پرونده مربوط به رای فرجام خواسته، به دیوان‌ عالی کشور می‌ فرستد.

ماده 386

درخواست فرجام، اجرای حکم را تا زمانی که حکم نقض نشده است به تاخیر نمی‌ اندازد و لکن به ترتیب زیر عمل می‌ گردد:

الف – چنان چه محکومُ به مالی باشد، در صورت لزوم به تشخیص دادگاه قبل از اجرا از محکوم‌ له تامین مناسب اخذ خواهد شد.

ب – چنان چه محکوم به غیرمالی باشد و به تشخیص دادگاه صادرکننده حکم، محکوم علیه تامین مناسب بدهد اجرای حکم تا صدور رای فرجامی‌ به تاخیر خواهد افتاد.

ماده 387

هرگاه از رای قابل فرجام در مهلت مقرر قانونی فرجام‌ خواهی نشده، یا به هر علتی در آن‌ موارد قرار رد دادخواست فرجامی صادر و‌ قطعی شده باشد و ذی‌ نفع مدعی خلاف شرع یا قانون بودن آن رای باشد، می‌ تواند از طریق دادستان کل کشور تقاضای رسیدگی فرجامی بنماید. تقاضای یاد شده مستلزم تقدیم دادخواست و پرداخت هزینه دادرسی فرجامی است.

تبصره – مهلت تقدیم دادخواست یک ماه حسب مورد از تاریخ انقضا مهلت فرجام‌ خواهی یا قطعی شدن قرار رد دادخواست فرجامی یا ابلاغ‌ رای دیوان عالی کشور در خصوص تایید قرار رد دادخواست فرجامی می‌ باشد.

ماده 388

دفتر دادستان کل‌ کشور دادخواست رسیدگی فرجامی را دریافت و در صورت تکمیل بودن آن از جهت ضمائم و مستندات و هزینه‌ دادرسی برابر مقررات، آن را ثبت و به ضمیمه پرونده اصلی به‌ نظر دادستان کل‌ کشور می‌ رساند.

دادستان کل چنان چه ادعای آن ها را در خصوص مخالفت بین رای با موازین شرع یا قانون، مقرون به صحت تشخیص دهد، از دیوان‌ عالی کشور درخواست‌ نقض آن را می‌ نماید. در صورت نقض رای در دیوان‌ عالی کشور، برابر مقررات مندرج در مبحث ششم این قانون اقدام خواهد شد.

تبصره – چنان چه دادخواست تقدیمی ناقص باشد دفتر دادستان کل کشور به تقدیم‌ کننده دادخواست ابلاغ می‌ نماید که ظرف ده روز از آن رفع نقص‌ کند. هرگاه در مهلت مذکور اقدام به رفع نقص نشود دادخواست قابل ترتیب اثر نخواهد بود. دادخواست خارج از مهلت نیز قابل ترتیب اثر نیست.

ماده 389

پس از درخواست نقض از طرف دادستان کل، محکوم علیه رای یاد شده می‌ تواند با ارایه گواهی لازم به‌ دادگاه اجرا کننده رای، تقاضای‌ توقف اجرای آن را بنماید.

دادگاه مکلف است پس از اخذ تامین مناسب دستور توقف اجرا را تا پایان رسیدگی دیوان عالی کشور صادر نماید.

مبحث چهارم – ترتیب رسیدگی

ماده 390

پس از وصول پرونده به دیوان‌ عالی کشور، رئیس دیوان یا یکی از معاونان وی پرونده را با رعایت نوبت و ترتیب وصول به یکی از‌ شعب دیوان ارجاع می‌ نماید شعبه مرجوع‌ الیه به نوبت رسیدگی می‌ کند مگر در مواردی که به موجب قانون یا به تشخیص رئیس دیوان عالی کشور،‌ رسیدگی خارج از نوبت ضروری باشد.

ماده 391

پس از ارجاع پرونده نمی‌ توان آن را از شعبه مرجوع‌ الیه اخذ و به شعبه دیگر ارجاع کرد مگر به تجویز قانون، رعایت مفاد این ماده در‌ مورد رسیدگی کلیه دادگاه ها نیز الزامی است.

ماده 392

رئیس شعبه، موضوع دادخواست فرجامی را مطالعه و گزارش تهیه می‌ کند یا به‌ نوبت، به‌ یکی از اعضای شعبه برای تهیه گزارش ارجاع‌ می‌ نماید.

گزارش باید جامع یعنی حاوی جریان ماهیت دعوا و بررسی کامل در اطراف اعتراضات فرجام‌ خواه و جهات قانونی مورد رسیدگی فرجامی با ذکر‌ استدلال باشد.

عضو شعبه مکلف است ضمن مراجعه به پرونده برای تهیه گزارش، چنان چه از هر یک از قضات که در آن پرونده دخالت داشته‌ اند تخلف از مواد قانونی،‌ یا اعمال غرض و بی‌ اطلاعی از مبانی قضایی مشاهده نمود، آن را به‌ طور مشروح و با استدلال در گزارش خود تذکر دهد. به دستور رئیس شعبه رونوشتی‌ از گزارش یاد شده به دادگاه عالی انتظامی قضات ارسال خواهد شد.

ماده 393

رسیدگی در دیوانعالی کشور بدون حضور اصحاب دعوا صورت می‌ گیرد مگر در موردی که شعبه رسیدگی‌ کننده دیوان، حضور آنان را‌ لازم بداند.

ماده 394

برگ های احضاریه به‌ دادگاه بدوی محل اقامت هر یک از طرفین فرستاده می‌ شود. آن دادگاه مکلف است احضاریه را به‌ محض وصول،‌ ابلاغ و رسید آن را به دیوان‌ عالی کشور ارسال نماید.

ماده 395

در موقع رسیدگی، عضو ممیز گزارش پرونده و مفاد اوراقی را که لازم است قرائت می‌ نماید و طرفین یا وکلا آنان در صورت حضور‌ می‌ توانند با اجازه رئیس شعبه مطالب خود را اظهار نمایند و هم چنین نماینده دادستان کل در موارد قانونی نظر خود را اظهار می‌ نماید.

اظهارات اشخاص فوق‌ الذکر در صورت جلسه قید و به امضای آنان می‌ رسد. عضو ممیز با توجه به اظهارات آنان می‌ تواند قبل از صدور رای، گزارش خود‌را اصلاح نماید.

ماده 396

پس از اقدام طبق مقررات مواد فوق، شعبه رسیدگی کننده طبق نظر اکثریت در ابرام یا نقض رای فرجام خواسته اتخاذ تصمیم می‌ نماید‌اگر رای مطابق قانون و دلایل موجود در پرونده باشد ضمن ابرام آن، پرونده را به دادگاه صادرکننده اعاده می‌ نماید والا طبق مقررات آتی اقدام خواهد‌ شد.

مبحث پنجم – مهلت فرجام‌ خواهی

ماده 397

مهلت درخواست فرجام‌ خواهی برای اشخاص ساکن ایران بیست روز و برای اشخاص مقیم خارج دو ماه می‌ باشد.

ماده 398

ابتدای مهلت فرجام‌ خواهی به قرار زیر است:

الف – برای احکام و قرارهای قابل فرجام‌ خواهی دادگاه تجدید نظر استان از روز ابلاغ.

ب – برای احکام و قرارهای قابل‌ تجدید نظر دادگاه بدوی که نسبت به آن تجدید نظرخواهی نشده از تاریخ انقضای مهلت تجدید نظر.

ماده 399

اگر فرجام‌ خواهی به‌ واسطه مغایر بودن دو حکم باشد ابتدای مهلت، تاریخ آخرین ابلاغ هر یک از دو حکم خواهد بود.

ماده 400

مقررات مواد (337) و (338) این قانون در مورد فرجام‌ خواهی از احکام و قرارها نیز لازم‌ الرعایه می‌ باشد.

مبحث ششم – اقدامات پس از نقض

ماده 401

پس از نقض رای دادگاه در دیوان‌ عالی کشور، رسیدگی مجدد به‌ دادگاهی که به‌ شرح زیر تعیین می‌ گردد ارجاع می‌ شود و دادگاه‌ مرجوع‌ الیه مکلف به رسیدگی می‌ باشد:

الف – اگر رای منقوض به‌ صورت قرار بوده و یا حکمی باشد که به‌ علت نقص تحقیقات نقض شده است، رسیدگی مجدد به‌ دادگاه صادرکننده آن‌ ارجاع می‌ شود.

ب – اگر رای به‌ علت عدم صلاحیت دادگاه نقض شده باشد، به دادگاهی که دیوان‌ عالی کشور صالح بداند ارجاع می‌ گردد.

ج – در سایر موارد نقض، پرونده به شعبه دیگر از همان حوزه دادگاه که رای منقوض را صادر نموده ارجاع می‌ شود و اگر آن حوزه بیش از یک‌ شعبه دادگاه نداشته باشد به نزدیک ترین دادگاه حوزه دیگر ارجاع می‌ شود.

ماده 402

در صورت نقض رای به‌ علت نقص تحقیقات، دیوان‌ عالی کشور مکلف است نواقص را به‌ صورت یک جا و مشروح ذکر نماید.

ماده 403

اگر رای مورد درخواست فرجام از نظر احتساب محکوم به یا خسارات یا مشخصات طرفین دعوا و نظیر آن متضمن اشتباهی باشد که‌ به‌ اساس رای لطمه وارد نکند، دیوان‌ عالی کشور آن را اصلاح و رای را ابرام می‌ نماید. هم چنین اگر رای دادگاه به‌ صورت حکم صادر شود ولی از حیث‌ استدلال و نتیجه منطبق با قرار بوده و متضمن اشکال دیگری نباشد، دیوان‌ عالی کشور آن را قرار تلقی و تایید می‌ نماید و نیز آن قسمت از رای دادگاه که‌ خارج از خواسته خواهان صادر شده باشد، نقض بلا ارجاع خواهد شد.

تبصره – هرگاه سهو یا اشتباه یاد شده در این ماده در رای فرجامی واقع شود، تصحیح آن با دیوان‌ عالی کشور خواهد بود.

ماده 404

رای فرجامی دیوان‌ عالی کشور نمی‌ تواند مورد استفاده غیرطرفین فرجام‌ خواهی قرار گیرد، مگر در مواردی‌ که رای یاد شده قابل تجزیه و‌ تفکیک نباشد که در این صورت نسبت به اشخاص دیگر هم که مشمول رای فرجام‌ خواسته بوده و درخواست فرجام نکرده‌ اند، تسری خواهد داشت.

ماده 405

دادگاه مرجوع‌ الیه به شرح زیر اقدام می‌ نماید:

الف – در صورت نقض حکم به‌ علت نقص تحقیقات، تحقیقات موردنظر دیوان‌ عالی کشور را انجام داده، سپس با در نظر گرفتن آن مبادرت به‌ صدور رای می‌ نماید.

ب – در صورت نقض قرار، دادگاه مکلف است برابر رای دیوان‌ عالی کشور به دعوا رسیدگی کند مگر این که بعد از نقض، سبب تازه‌ ای برای امتناع‌ از رسیدگی به ماهیت دعوا حادث گردد. در این‌ خصوص چنان چه قرار منقوض ابتدائا در مرحله تجدید نظر صادر شده باشد، به‌ دادگاه صادر کننده قرار‌ ارجاع می‌ شود و اگر در تایید قرار دادگاه بدوی بوده، پرونده برای رسیدگی به همان دادگاه بدوی ارجاع می‌ گردد.

ماده 406

در مورد ماده قبل و سایر موارد نقض حکم، دادگاه مرجوع‌ الیه با لحاظ رای دیوان‌ عالی کشور و مندرجات پرونده، اگر اقدام دیگری را‌ لازم نداند، بدون تعیین وقت، رسیدگی کرده و مبادرت به انشا رای می‌ نماید والا با تعیین وقت و دعوت از طرفین، اقدام لازم را معمول و انشا رای‌ خواهد نمود.

ماده 407

هرگاه یکی از دو رای صادره که مغایر با یکدیگر شناخته شده، موافق قانون بوده و دیگری نقض شده باشد، رای معتبر لازم‌ الاجرا‌ می‌ باشد و چنان چه هر دو رای نقض شود برابر ماده قبل (‌ماده 406) اقدام خواهد شد.

ماده 408

در صورتی که پس از نقض حکم فرجام‌ خواسته در دیوان‌ عالی کشور دادگاه با ذکر استدلال طبق رای اولیه اقدام به صدور رای اصراری‌ نماید و این رای مورد درخواست رسیدگی فرجامی واقع شود، شعبه دیوان عالی کشور در صورت پذیرش استدلال، رای دادگاه را ابرام، در‌ غیراین‌ صورت پرونده در هیات عمومی شعب حقوقی مطرح و چنان چه نظر شعبه دیوان عالی کشور مورد ابرام قرار گرفت حکم صادره نقض و پرونده به‌ شعبه دیگری ارجاع خواهد شد. دادگاه مرجوع‌ الیه طبق استدلال هیات عمومی دیوان‌ عالی کشور حکم مقتضی صادر می‌ نماید. این حکم در غیر موارد‌ مذکور در ماده (326) قطعی می‌ باشد.

ماده 409

برای تجدید رسیدگی به دعوا پس از نقض، تقدیم دادخواست جدید لازم نیست.

ماده 410

در رای دیوان‌ عالی کشور نام و مشخصات و محل اقامت طرفین و حکم یا قراری که از آن فرجام خواسته شده است و خلاصه‌ اعتراضات و دلایلی که موجب نقض یا ابرام حکم یا قرار می‌ شود به‌ طور روشن و کامل ذکر می‌ گردد و پس از امضا آن در دفتر مخصوص با قید شماره و‌ تاریخ ثبت خواهد شد.

ماده 411

مقررات ماده (326) نسبت به احکام صادره از دادگاه تجدید نظر و شعب دیوان‌ عالی کشور لازم‌ الرعایه می‌ باشد.

ماده 412

مرجع رسیدگی به ادعای موضوع ماده (326) نسبت به احکام دادگاه تجدید نظر، دیوان‌ عالی کشور است که چنان چه پس از رسیدگی آن را‌ نقض نمود جهت رسیدگی به یکی از شعب دادگاه تجدید نظر همان استان و یا در صورت فقدان شعبه دیگر به نزدیک ترین شعبه دادگاه تجدید نظر استان‌ دیگر ارسال می‌ دارد.

مرجع رسیدگی به ادعای مذکور نسبت به احکام شعب دیوان‌ عالی کشور، رئیس دیوان‌ عالی کشور است که پس از رسیدگی و نقض آن، رسیدگی به‌ پرونده را به شعبه دیگر دیوان‌ عالی کشور ارجاع می‌ نماید.

مبحث هفتم – فرجام تبعی

ماده 413

فرجام‌ خوانده می‌ تواند فقط در ضمن پاسخی که به دادخواست فرجامی می‌ دهد از حکمی که مورد شکایت فرجامی است نسبت به‌ جهتی که آن را به ضرر خود یا خلاف موازین شرعی و مقررات قانونی می‌ داند تبعا درخواست رسیدگی فرجامی نماید در این صورت درخواست فرجام‌ تبعی به طرف ابلاغ می‌ شود که ظرف مدت بیست روز به طور کتبی پاسخ دهد، هر چند مدت مقرر برای درخواست فرجام نسبت به او منقضی شده‌ باشد.

ماده 414

فرجام تبعی فقط در مقابل فرجام خواه و از کسی که طرف درخواست فرجام واقع شده، پذیرفته می‌ شود.

ماده 415

اگر فرجام خواه دادخواست فرجامی خود را استرداد نماید و یا دادخواست او رد شود حق درخواست فرجام تبعی ساقط می‌ شود و اگر‌ درخواست فرجام تبعی شده باشد بلا اثر می‌ گردد.

ماده 416 

هیچ یک از شرایط مذکور در مواد (380) و (381) در فرجام تبعی جاری نیست.

فصل دوم – اعتراض شخص ثالث

ماده 417

اگر در خصوص دعوایی، رایی صادره شود که به‌ حقوق شخص ثالث خللی وارد آورد و آن شخص یا نماینده او در دادرسی که منتهی به‌ رای شده است به‌ عنوان اصحاب دعوا دخالت نداشته باشد، می‌ تواند نسبت به آن رای اعتراض نماید.

ماده 418

در مورد ماده قبل، شخص ثالث حق دارد به‌ هرگونه رای صادره از دادگاه های عمومی، انقلاب و تجدید نظر اعتراض نماید و نسبت به‌ حکم داور نیز کسانی که خود یا نماینده آنان در تعیین داور شرکت نداشته‌ اند می‌ توانند به‌ عنوان شخص ثالث اعتراض کنند.

ماده 419

اعتراض شخص ثالث بر دو قسم است:

الف – اعتراض اصلی عبارت است از اعتراضی که ابتدا از طرف شخص ثالث صورت گرفته باشد.

ب – اعتراض طاری (‌غیراصلی) عبارت است از اعتراض یکی از طرفین دعوا به رایی که سابقا در یک دادگاه صادر شده و طرف دیگر برای اثبات‌ مدعای خود، در اثنای دادرسی آن رای را ابراز نموده است.

ماده 420

اعتراض اصلی باید به‌ موجب دادخواست و به طرفیت محکوم‌ له و محکوم‌ علیه رای مورد اعتراض باشد. این دادخواست به‌ دادگاهی‌ تقدیم می‌ شود که رای قطعی معترض‌ عنه را صادر کرده است. ترتیب دادرسی مانند دادرسی نخستین خواهد بود.

ماده 421

اعتراض طاری در دادگاهی که دعوا در آن مطرح است بدون تقدیم دادخواست بعمل خواهد آمد، ولی اگر درجه دادگاه پایین‌ تر از‌ دادگاهی باشد که رای معترض‌ عنه را صادر کرده، معترض دادخواست خود را به دادگاهی که رای را صادر کرده است تقدیم می‌ نماید و موافق اصول، در‌ آن دادگاه رسیدگی خواهد شد.

ماده 422

اعتراض شخص ثالث قبل از اجرای حکم مورد اعتراض، قابل طرح است و بعد از اجرای آن در صورتی می‌ توان اعتراض نمود که ثابت‌ شود حقوقی که اساس و ماخذ اعتراض است به جهتی از جهات قانونی ساقط نشده باشد.

ماده 423

در صورت وصول اعتراض طاری از طرف شخص ثالث چنان چه دادگاه تشخیص دهد حکمی که در خصوص اعتراض یاد شده صادر‌ می‌ شود موثر در اصل دعوا خواهد بود، تا حصول نتیجه اعتراض، رسیدگی به دعوا را به‌ تاخیر می‌ اندازد. در غیر این‌ صورت به دعوای اصلی رسیدگی‌ کرده رای می‌ دهد و اگر رسیدگی به اعتراض برابر ماده (421) با دادگاه دیگری باشد به‌ مدت بیست روز به اعتراض‌ کننده مهلت داده می‌ شود که‌ دادخواست خود را به‌ دادگاه مربوط تقدیم نماید.

چنان چه در مهلت مقرر اقدام نکند دادگاه رسیدگی به دعوا را ادامه خواهد داد.

ماده 424

اعتراض ثالث موجب تاخیر اجرای حکم قطعی نمی‌ باشد. در مواردی که جبران ضرر و زیان ناشی از اجرای حکم ممکن نباشد دادگاه‌ رسیدگی‌ کننده به اعتراض ثالث به درخواست معترض ثالث پس از اخذ تامین مناسب قرار تاخیر اجرای حکم را برای مدت معین صادر می‌ کند.

ماده 425

چنان چه دادگاه پس از رسیدگی، اعتراض ثالث را وارد تشخیص دهد، آن قسمت از حکم را که مورد اعتراض قرار گرفته نقض می‌ نماید و‌ اگر مفاد حکم غیرقابل تفکیک باشد، تمام آن الغا خواهد شد.

فصل سوم – اعاده دادرسی

مبحث اول – جهات اعاده دادرسی

ماده 426

نسبت به احکامی که قطعیت یافته ممکن است به جهات ذیل درخواست اعاده دادرسی شود:

1 – موضوع حکم، مورد ادعای خواهان نبوده باشد.

2 – حکم به‌ میزان بیشتر از خواسته صادر شده باشد.

3 – وجود تضاد در مفاد یک حکم که ناشی از استناد به اصول یا به مواد متضاد باشد.

4 – حکم صادره با حکم دیگری در خصوص همان دعوا و اصحاب آن، که قبلا توسط همان دادگاه صادر شده است متضاد باشد بدون آنکه سبب‌ قانونی موجب این مغایرت باشد.

5 – طرف مقابل درخواست‌ کننده اعاده دادرسی حیله و تقلبی به‌ کار برده که در حکم دادگاه موثر بوده است.

6 – حکم دادگاه مستند به اسنادی بوده که پس از صدور حکم، جعلی بودن آن ها ثابت شده باشد.

7 – پس از صدور حکم، اسناد و مدارکی به‌ دست آید که دلیل حقانیت درخواست‌ کننده اعاده دادرسی باشد و ثابت شود اسناد و مدارک یاد شده در‌جریان دادرسی مکتوم بوده و در اختیار متقاضی نبوده است.

مبحث دوم – مهلت درخواست اعاده دادرسی

ماده 427

مهلت درخواست اعاده دادرسی برای اشخاص مقیم ایران بیست روز و برای اشخاص مقیم خارج از کشور دو ماه به شرح زیر می‌ باشد:

1 – نسبت به آرای حضوری قطعی، از تاریخ ابلاغ.

2 – نسبت به آرای غیابی، از تاریخ انقضای مهلت واخواهی و درخواست تجدید نظر.

تبصره – در مواردی که درخواست کننده اعاده دادرسی عذر موجهی داشته باشد طبق ماده (306) این قانون عمل می‌ شود.

ماده 428

چنان چه اعاده دادرسی به جهت مغایر بودن دو حکم باشد ابتدای مهلت از تاریخ آخرین ابلاغ هر یک از دو حکم است.

ماده 429

در صورتی که جهت اعاده دادرسی جعلی بودن اسناد یا حیله و تقلب طرف مقابل باشد، ابتدای مهلت اعاده دادرسی، تاریخ ابلاغ حکم‌ نهایی مربوط به اثبات جعل یا حیله و تقلب می‌ باشد.

ماده 430

هرگاه جهت اعاده دادرسی وجود اسناد و مدارکی باشد که مکتوم بوده، ابتدای مهلت از تاریخ وصول اسناد و مدارک یا اطلاع از وجود‌ آن محاسبه می‌ شود. تاریخ یاد شده باید در دادگاهی که به‌ درخواست رسیدگی می‌ کند، اثبات گردد.

ماده 431

مفاد مواد (337) و (338) این قانون در اعاده دادرسی نیز رعایت می‌ شود.

مبحث سوم – ترتیب درخواست اعاده دادرسی و رسیدگی

ماده 432

اعاده دادرسی بر دو قسم است:

الف – اصلی که عبارت است از این که متقاضی اعاده دادرسی به‌ طور مستقل آن را درخواست نماید.

ب – طاری که عبارتست از این که در اثنای یک دادرسی حکمی به‌ عنوان دلیل ارائه شود و کسی که حکم یاد شده علیه او ابراز گردیده نسبت به آن‌ درخواست اعاده دادرسی نماید.

ماده 433

دادخواست اعاده دادرسی اصلی به دادگاهی تقدیم می‌ شود که صادرکننده همان حکم بوده است و درخواست اعاده دادرسی طاری به‌دادگاهی تقدیم می‌ گردد که حکم در آن جا به‌ عنوان دلیل ابراز شده است.

تبصره – پس از درخواست اعاده دادرسی طاری باید دادخواست لازم ظرف سه روز به دفتر دادگاه تقدیم گردد.

ماده 434

دادگاهی که دادخواست اعاده دادرسی طاری را دریافت می‌ دارد مکلف است آن را به دادگاه صادر کننده حکم ارسال نماید و چنان چه‌ دلایل درخواست را قوی بداند و تشخیص دهد حکمی که در خصوص درخواست اعاده دادرسی صادر می‌ گردد موثر در دعوا می‌ باشد، رسیدگی به‌ دعوای مطروحه را در قسمتی که حکم راجع به اعاده دادرسی در آن موثر است تا صدور حکم نسبت به اعاده دادرسی به‌ تاخیر می‌ اندازد و در غیر این‌ صورت به رسیدگی خود ادامه می‌ دهد.

تبصره – چنان چه دعوایی در دیوان‌ عالی کشور تحت رسیدگی باشد و درخواست اعاده دادرسی نسبت به آن شود، درخواست به دادگاه صادرکننده‌ حکم ارجاع می‌ گردد. در صورت قبول درخواست یاد شده از طرف دادگاه، رسیدگی در دیوان‌ عالی کشور تا صدور حکم متوقف خواهد شد.

ماده 435

در دادخواست اعاده دادرسی مراتب زیر درج می‌ گردد:

1 – نام و نام خانوادگی و محل اقامت و سایر مشخصات درخواست‌ کننده و طرف او.

2 – حکمی که مورد درخواست اعاده دادرسی است.

3 – مشخصات دادگاه صادرکننده حکم.

4 – جهتی که موجب درخواست اعاده دادرسی شده است.

در صورتی‌ که درخواست اعاده دادرسی را وکیل تقدیم نماید باید مشخصات او در دادخواست ذکر و وکالت نامه نیز پیوست دادخواست گردد.

تبصره – دادگاه صالح بدوا در مورد قبول یا رد درخواست اعاده دادرسی قرار لازم را صادر می‌ نماید و در صورت قبول درخواست مبادرت به‌ رسیدگی ماهوی خواهد نمود.

سایر ترتیبات رسیدگی مطابق مقررات مربوط به دعاوی است.

ماده 436

در اعاده دادرسی به جز آن چه که در دادخواست اعاده دادرسی ذکر شده است، جهت دیگری مورد رسیدگی قرار نمی‌ گیرد.

ماده 437

با درخواست اعاده دادرسی و پس از صدور قرار قبولی آن به شرح ذیل اقدام می‌ گردد:

الف – چنان چه محکوم به غیر مالی باشد اجرای حکم متوقف خواهد شد.

ب – چنان چه محکوم به مالی است و امکان اخذ تامین و جبران خسارت احتمالی باشد به تشخیص دادگاه از محکوم‌ له تامین مناسب اخذ و‌ اجرای حکم ادامه می‌ یابد.

ج – در مواردی که درخواست اعاده دادرسی مربوط به یک قسمت از حکم باشد حسب مورد مطابق بندهای (‌الف) و (ب) اقدام می‌ گردد.

ماده 438

هرگاه پس از رسیدگی، دادگاه درخواست اعاده دادرسی را وارد تشخیص دهد، حکم مورد اعاده دادرسی را نقض و حکم مقتضی صادر‌ می‌ نماید. در صورتی که درخواست اعاده دادرسی راجع به قسمتی از حکم باشد، فقط همان قسمت نقض یا اصلاح می‌ گردد. این حکم از حیث‌ تجدید نظر و فرجام خواهی تابع مقررات مربوط خواهد بود.

ماده 439

اگر جهت اعاده دادرسی مغایرت دو حکم باشد، دادگاه پس از قبول اعاده دادرسی حکم دوم را نقض و حکم اول به قوت خود باقی‌ خواهد بود.

ماده 440

نسبت به حکمی که پس از اعاده دادرسی صادر می‌ گردد، دیگر اعاده دادرسی از همان جهت پذیرفته نخواهد شد.

ماده 441

در اعاده دادرسی غیر از طرفین دعوا شخص دیگری به هیچ‌ عنوان نمی‌ تواند داخل در دعوا شود.

باب ششم – مواعد

فصل اول – تعیین و حساب مواعد

ماده 442

مواعدی را که قانون تعیین نکرده است دادگاه معین خواهد کرد. موعد دادگاه باید به مقداری باشد که انجام امر مورد نظر در آن امکان‌ داشته باشد. موعد به سال یا ماه یا هفته و یا روز تعیین خواهد شد.

ماده 443

از نظر احتساب موارد قانونی، سال دوازده ماه، ماه سی روز، هفته هفت روز و شبانه روز بیست و چهار ساعت است.

ماده 444

چنان چه روز آخر موعد، مصادف با روز تعطیل ادارات باشد و یا به جهت آماده نبودن دستگاه قضایی مربوط امکان اقدامی نباشد، آن‌ روز به‌ حساب نمی‌ آید و روز آخر موعد، روزی خواهد بود که ادارات بعد از تعطیل یا رفع مانع باز می‌ شوند.

ماده 445

موعدی که ابتدای آن تاریخ ابلاغ یا اعلام ذکر شده است، روز ابلاغ و اعلام و هم چنین روز اقدام جزء مدت محسوب نمی‌ شود.

ماده 446

کلیه مواعد مقرر دراین قانون از قبیل واخواهی و تکمیل دادخواست برای افراد مقیم خارج از کشور دو ماه از تاریخ ابلاغ می‌ باشد.

ماده 447

چنان چه در یک دعوا خواندگان متعدد باشند، طولانی‌ ترین موعدی که در مورد یک نفر از آنان رعایت می‌ شود شامل دیگران نیز خواهد‌ شد.

ماده 448

چنان چه در روزی که دادگاه برای حضور اصحاب دعوا تعیین کرده است مانعی برای رسیدگی پیش‌ آید، انقضای موعد، روزی خواهد بود‌ که دادگاه برای رسیدگی تعیین می‌ کند.

ماده 449

مواعدی که دادگاه تاریخ انقضای آن را معین کرده باشد در همان تاریخ منقضی خواهد شد.

فصل دوم – دادن مهلت و تجدید موعد

ماده 450

مهلت دادن در مواعدی که از سوی دادگاه تعیین می‌ گردد، فقط برای یک بار مجاز خواهد بود، مگر در صورتی که در اعلام موعد سهو یا‌ خطایی شده باشد و یا متقاضی مهلت ثابت نماید که عدم انجام کار مورد درخواست دادگاه به علت وجود مانعی بوده که رفع آن در توان او نبوده است.

تبصره – مقررات مربوط به مواعد شامل تجدید جلسات دادرسی نمی‌ باشد.

ماده 451

تجدید مهلت قانونی در مورد اعتراض به حکم غیابی و تجدید نظر خواهی و فرجام‌ خواهی و اعاده دادرسی ممنوع است. مگر در‌ موردی که قانون تصریح کرده باشد.

ماده 452

مهلت دادن پس از انقضای مواعدی که قانون تعیین کرده، در غیرموارد یاد شده در ماده فوق در صورتی مجاز است که در اعلام موعد‌ سهو یا خطایی شده باشد و یا متقاضی مهلت ثابت نماید که عدم استفاده از موعد قانونی به علت وجود یکی از عذرهای مذکور در ماده (306) این قانون‌ بوده است.

ماده 453

در صورت قبول استمهال، مهلت جدیدی متناسب با رفع عذر که در هر حال از مهلت قانونی بیشتر نباشد تعیین می‌ شود.

باب هفتم – داوری

ماده 454

کلیه اشخاصی که اهلیت اقامه دعوا دارند می‌ توانند با تراضی یک دیگر منازعه و اختلاف خود را خواه در دادگاه ها طرح شده یا نشده‌ باشد و در صورت طرح در هر مرحله‌ ای از رسیدگی باشد، به داوری یک یا چند نفر ارجاع دهند.

ماده 455

متعاملین می‌ توانند ضمن معامله ملزم شوند و یا به‌ موجب قرارداد جداگانه تراضی نمایند که در صورت بروز اختلاف بین آنان به داوری‌ مراجعه کنند و نیز می‌ توانند داور یا داوران خود را قبل یا بعد از بروز اختلاف تعیین نمایند.

تبصره – در کلیه موارد رجوع به‌ داور، طرفین می‌ توانند انتخاب داور یا داوران را به شخص ثالث یا دادگاه واگذار کنند.

ماده 456

در مورد معاملات و قراردادهای واقع بین اتباع ایرانی و خارجی، تا زمانی‌ که اختلافی ایجاد نشده است طرف ایرانی نمی‌ تواند به‌ نحوی‌ از انحا ملتزم شود که در صورت بروز اختلاف حل آن را به‌ داور یا داوران یا هیاتی ارجاع نماید که آنان دارای همان تابعیتی باشند که طرف معامله دارد.‌ هر معامله و قراردادی که مخالف این منع قانونی باشد در قسمتی که مخالفت دارد باطل و بلا اثر خواهد بود.

ماده 457

ارجاع دعاوی راجع به اموال عمومی و دولتی به‌ داوری پس از تصویب هیات‌ وزیران و اطلاع مجلس شورای اسلامی صورت می‌ گیرد.‌ در مواردی که طرف دعوا خارجی و یا موضوع دعوا از موضوعاتی باشد که قانون آن را مهم تشخیص داده، تصویب مجلس شورای اسلامی نیز ضروری‌ است.

ماده 458

در هر مورد که داور تعیین می‌ شود باید موضوع و مدت داوری و نیز مشخصات طرفین و داور یا داوران به‌ طوری که رافع اشتباه باشد‌ تعیین گردد. در صورتی که تعیین داور بعد از بروز اختلاف باشد، موضوع اختلاف که به‌ داوری ارجاع شده باید به‌ طور روشن مشخص و مراتب به داوران‌ ابلاغ شود.

تبصره – قراردادهای داوری که قبل از اجرای این قانون تنظیم شده‌ اند با رعایت اصل یکصد و سی و نهم (139) قانون اساسی تابع مقررات زمان‌ تنظیم می‌ باشند.

ماده 459

در مواردی که طرفین معامله یا قرارداد متعهد به معرفی داور شده ولی داور یا داوران خود را معین نکرده باشند و در موقع بروز اختلاف‌ نخواهند و یا نتوانند در معرفی داور اختصاصی خود اقدام و یا در تعیین داور ثالث تراضی نمایند و تعیین داور به‌ دادگاه یا شخص ثالث نیز محول نشده‌ باشد، یک‌ طرف می‌ تواند داور خود را معین کرده به‌ وسیله اظهارنامه رسمی به‌ طرف مقابل معرفی و درخواست تعیین داور نماید و یا نسبت به تعیین‌ داور ثالث تراضی کند. در این‌ صورت طرف مقابل مکلف است ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ اظهارنامه داور خود را معرفی و یا در تعیین داور ثالث تراضی‌ نماید. هرگاه تا انقضای مدت یاد شده اقدام نشود، ذی‌ نفع می‌ تواند حسب مورد برای تعیین داور به‌ دادگاه مراجعه کند.

ماده 460

در مواردی‌ که مقرر گردیده است حل اختلاف به‌ یک نفر داور ارجاع شود و طرفین نخواهند یا نتوانند در انتخاب داور تراضی نمایند و‌ نیز در صورتی که داور یکی از طرفین فوت شود، یا استعفا دهد و طرف نامبرده نخواهد جانشین او را معین کند و یا در هر موردی که انتخاب داور به‌ شخص ثالث واگذار شده و آن شخص از تعیین داور امتناع نماید یا تعیین داور از طرف او غیرممکن باشد، هر یک از طرفین می‌ توانند با معرفی داور‌ مورد نظر خود وسیله اظهارنامه از طرف مقابل درخواست نماید که ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ اظهارنامه نظر خود را در مورد داور واحد اعلام کند و یا‌ حسب مورد در تعیین جانشین داور متوفی یا مستعفی یا داوری که انتخاب او وسیله ثالث متعذر گردیده اقدام نماید. در صورتی که با انقضای مهلت،‌ اقدامی به‌ عمل نیاید،‌ برابر قسمت اخیر ماده قبل عمل خواهد شد.

ماده 461

هرگاه نسبت به اصل معامله یا قرارداد راجع به داوری بین طرفین اختلافی باشد دادگاه ابتدا به آن رسیدگی و اظهار نظر می‌ نماید.

ماده 462

در صورتی که طرفین نسبت به دادگاه معینی برای انتخاب داور تراضی نکرده باشند، دادگاه صلاحیت دار برای تعیین داور، دادگاهی‌ خواهد بود که صلاحیت رسیدگی به اصل دعوا را دارد.

ماده 463

هرگاه طرفین ملتزم شده باشند که در صورت بروز اختلاف بین آن ها شخص معینی داوری نماید و آن شخص نخواهد یا نتواند به‌ عنوان‌ داور رسیدگی کند و به داور یا داوران دیگری نیز تراضی ننمایند، رسیدگی به اختلاف در صلاحیت دادگاه خواهد بود.

ماده 464

در صورتی که در قرارداد داوری، تعداد داور معین نشده باشد و طرفین نتوانند در تعیین داور یا داوران توافق کنند، هر یک از طرفین باید‌ یک نفر داور اختصاصی معرفی و یک نفر به‌ عنوان داور سوم به‌ اتفاق تعیین نمایند.

ماده 465

در هر مورد که داور یا داوران، وسیله یک طرف یا طرفین انتخاب می‌ شود، انتخاب‌ کننده مکلف است قبولی داوران را اخذ نماید.‌ ابتدای مدت داوری روزی است که داوران قبول داوری کرده و موضوع اختلاف و شرایط داوری و مشخصات طرفین و داوران به همه آن ها ابلاغ شده‌ باشد.

ماده 466

اشخاص زیر را هر چند با تراضی نمی‌ توان به‌ عنوان داور انتخاب نمود:

1 – اشخاصی که فاقد اهلیت قانونی هستند.

2 – اشخاصی که به‌ موجب حکم قطعی دادگاه و یا در اثر آن از داوری محروم شده‌ اند.

ماده 467

در مواردی‌ که دادگاه به‌ جای طرفین یا یکی از آنان داور تعیین می‌ کند، باید حداقل از بین دو برابر تعدادی که برای داوری لازم است و‌ واجد شرایط هستند داور یا داوران لازم را به‌ طریق قرعه معین نماید.

ماده 468

دادگاه پس از تعیین داور یا داوران و اخذ قبولی، نام و نام خانوادگی و سایر مشخصات طرفین و موضوع اختلاف و نام و نام خانوادگی‌ داور یا داوران و مدت داوری را کتبا به داوران ابلاغ می‌ نماید. در این مورد ابتدای مدت داوری تاریخ ابلاغ به همه داوران می‌ باشد.

ماده 469

دادگاه نمی‌ تواند اشخاص زیر را به سمت داور معین نماید مگر با تراضی طرفین:

1 – کسانی که سن آنان کمتر از بیست و پنج سال تمام باشد.

2 – کسانی که در دعوا ذی‌ نفع باشند.

3 – کسانی‌ که با یکی از اصحاب دعوا قرابت سببی یا نسبی تا درجه دوم از طبقه سوم داشته باشند.

4 – کسانی‌ که قیم یا کفیل یا وکیل یا مباشر امور یکی از اصحاب دعوا می‌ باشند یا یکی از اصحاب دعوا مباشر امور آنان باشد.

5 – کسانی که خود یا همسرانشان وارث یکی از اصحاب دعوا باشند.

6 – کسانی که با یکی از اصحاب دعوا یا با اشخاصی که قرابت نسبی یا سببی تا درجه دوم از طبقه سوم با یکی از اصحاب دعوا دارند، در گذشته‌ یا حال دادرسی کیفری داشته باشند.

7 – کسانی که خود یا همسرانشان و یا یکی از اقربای سببی یا نسبی تا درجه دوم از طبقه سوم او با یکی از اصحاب دعوا یا زوجه و یا یکی از‌ اقربای نسبی یا سببی تا درجه دوم از طبقه سوم او دادرسی مدنی دارند.

8 – کارمندان دولت در حوزه ماموریت آنان.

ماده 470

کلیه قضات و کارمندان اداری شاغل در محاکم قضایی نمی‌ توانند داوری نمایند هر چند با تراضی طرفین باشد.

ماده 471

در مواردی که داور با قرعه تعیین می‌ شود، هر یک از طرفین می‌ توانند پس از اعلام در جلسه، در صورت حضور و در صورت غیبت از‌ تاریخ ابلاغ تا ده روز، داور تعیین شده را رد کنند، مگر این‌ که موجبات رد بعدا حادث شود که در این‌ صورت ابتدای مدت روزی است که علت رد حادث‌ گردد. دادگاه پس از وصول اعتراض، رسیدگی می‌ نماید و چنان چه اعتراض را وارد تشخیص دهد داور دیگری تعیین می‌ کند.

‌ماده 472

بعد از تعیین داور یا داوران، طرفین حق عزل آنان را ندارند مگر با تراضی.

ماده 473

چنان چه داور پس از قبول داوری بدون عذر موجه از قبیل مسافرت یا بیماری و امثال آن در جلسات داوری حاضر نشده یا استعفا دهد و‌ یا از دادن رای امتناع نماید، علاوه بر جبران خسارات وارده تا پنج سال از حق انتخاب شدن به داوری محروم خواهد بود.

ماده 474

نسبت به امری‌ که از طرف دادگاه به‌ داوری ارجاع می‌ شود اگر یکی از داوران استعفا دهد یا از دادن رای امتناع نماید و یا در جلسه داوری‌ دوبار متوالی حضور پیدا نکند دو داور دیگر به‌ موضوع رسیدگی و رای خواهند داد. چنان چه بین آنان در صدور رای اختلاف حاصل شود، دادگاه به‌ جای‌ داوری که استعفا داده یا از دادن رای امتناع نموده یا دوبار متوالی در جلسه داوری حضور پیدا نکرده ظرف مدت ده روز داور دیگری به‌ قید قرعه انتخاب‌ خواهد نمود، مگر این‌ که قبل از انتخاب به اقتضا مورد، طرفین داور دیگری معرفی کرده باشند. در این‌ صورت مدت داوری از تاریخ قبول داور جدید‌ شروع می‌ شود.

در صورتی که داوران در مدت قرارداد داوری یا مدتی که قانون معین کرده است نتوانند رای بدهند و طرفین به‌ داوری اشخاص دیگر تراضی نکرده باشند،‌ دادگاه به اصل دعوا وفق مقررات قانونی رسیدگی و رای صادر می‌ نماید.

تبصره – در موارد فوق رای اکثریت داوران ملاک اعتبار است، مگر این‌ که در قرارداد ترتیب دیگری مقرر شده باشد.

ماده 475

شخص ثالثی که برابر قانون به‌ دادرسی جلب شده یا قبل یا بعد از ارجاع اختلاف به‌ داوری وارد دعوا شده باشد، می‌ تواند با طرفین‌ دعوای اصلی در ارجاع امر به داوری و تعیین داور یا داوران تعیین شده تراضی کند و اگر موافقت حاصل نگردید، به دعوای او برابر مقررات به‌ طور‌ مستقل رسیدگی خواهد شد.

ماده 476

طرفین باید اسناد و مدارک خود را به‌ داوران تسلیم نمایند. داوران نیز می‌ توانند توضیحات لازم را از آنان بخواهند و اگر برای اتخاذ‌ تصمیم جلب نظر کارشناس ضروری باشد، کارشناس انتخاب نمایند.

‌ماده 477

داوران در رسیدگی و رای، تابع مقررات قانون آیین دادرسی نیستند ولی باید مقررات مربوط به داوری را رعایت کنند.

ماده 478

هرگاه ضمن رسیدگی مسایلی کشف شود که مربوط به وقوع جرمی باشد و در رای داور موثر بوده و تفکیک جهات مدنی از جزایی‌ ممکن نباشد و هم چنین در صورتی که دعوا مربوط به نکاح یا طلاق یا نسب بوده و رفع اختلاف در امری که رجوع به داوری شده متوقف بر رسیدگی به‌ اصل نکاح یا طلاق یا نسب باشد، رسیدگی داوران تا صدور حکم نهایی از دادگاه صلاحیتدار نسبت به امر جزایی یا نکاح یا طلاق یا نسب متوقف‌ می‌ گردد.

ماده 479

ادعای جعل و تزویر در سند بدون تعیین عامل آن و یا در صورتی که تعقیب وی به جهتی از جهات قانونی ممکن نباشد مشمول ماده‌ قبل نمی‌ باشد.

ماده 480

حکم نهایی یاد شده در ماده (478) توسط دادگاه ارجاع‌ کننده دعوا به داوری یا دادگاهی که داور را انتخاب کرده است به‌ داوران ابلاغ‌ می‌ شود و آن چه از مدت داوری در زمان توقف رسیدگی داوران باقی بوده از تاریخ ابلاغ حکم یاد شده حساب می‌ شود. هرگاه داور بدون دخالت دادگاه‌ انتخاب شده‌ باشد، حکم نهایی وسیله طرفین یا یک طرف به‌ او ابلاغ خواهد شد.

داوران نمی‌ توانند بر خلاف مفاد حکمی که در امر جزایی یا نکاح یا طلاق یا نسب صادر شده رای بدهند.

ماده 481

در موارد زیر داوری از بین می‌ رود:

1 – با تراضی کتبی طرفین دعوا.

2 – با فوت یا حجر یکی از طرفین دعوا.

ماده 482

رای داور باید موجه و مدلل بوده و مخالف با قوانین موجد حق نباشد.

ماده 483

در صورتی که داوران اختیار صلح داشته باشند می‌ توانند دعوا را با صلح خاتمه دهند. در این‌ صورت صلح‌ نامه ای‌ که به‌ امضای داوران‌ رسیده باشد معتبر و قابل اجراست.

ماده 484

داوران باید از جلسه‌ ای که برای رسیدگی یا مشاوره و یا صدور رای تشکیل می‌ شود مطلع باشند و اگر داور از شرکت در جلسه یا دادن‌ رای یا امضای آن امتناع نماید، رایی که با اکثریت صادر می‌ شود مناط اعتبار است مگر این‌ که در قرارداد ترتیب دیگری مقرر شده باشد. مراتب نیز باید در‌ برگ رای قید گردد. ترتیب تشکیل جلسه و نحوه رسیدگی و دعوت برای حضور در جلسه، توسط داوران تعیین خواهد شد. در مواردی‌ که ارجاع امر‌ به‌ داوری از طریق دادگاه بوده، دعوت به‌ حضور در جلسه به‌ موجب اخطاریه دفتر دادگاه به‌ عمل می‌ آید.

تبصره – در مواردی که طرفین به موجب قرارداد ملزم شده‌ اند که در صورت بروز اختلاف بین آنان شخص یا اشخاص معینی داوری نماید اگر مدت‌ داوری معین نشده باشد مدت آن سه ماه و ابتدای آن از روزی است که موضوع برای انجام داوری به داور یا تمام داوران ابلاغ می‌ شود. این مدت با توافق‌ طرفین قابل تمدید است.

ماده 485

چنان چه طرفین در قرارداد داوری طریق خاصی برای ابلاغ رای داوری پیش‌ بینی نکرده باشند، داور مکلف است رای خود را به‌ دفتر‌ دادگاه ارجاع‌ کننده دعوا به داور یا دادگاهی که صلاحیت رسیدگی به اصل دعوا را دارد تسلیم نماید.

دفتر دادگاه اصل رای را بایگانی نموده و رونوشت گواهی شده آن را به‌ دستور دادگاه برای اصحاب دعوا ارسال می‌ دارد.

ماده 486

هرگاه طرفین، رای داور را به‌ اتفاق بطور کلی و یا قسمتی از آن را رد کنند، آن رای در قسمت مردود بلااثر خواهد بود.

ماده 487

تصحیح رای داوری در حدود ماده (309) این قانون قبل از انقضای مدت داوری راسا با داور یا داوران است و پس از انقضای آن تا پایان‌ مهلت اعتراض به رای داور، به درخواست طرفین یا یکی از آنان با داور یا داوران صادرکننده رای خواهد بود. داور یا داوران مکلفند ظرف بیست روز از‌ تاریخ تقاضای تصحیح رای اتخاذ تصمیم نمایند. رای تصحیحی به‌ طرفین ابلاغ خواهد شد. در این‌ صورت رسیدگی به اعتراض در دادگاه تا اتخاذ تصمیم‌ داور یا انقضای مدت یاد شده متوقف می‌ ماند.

ماده 488

هرگاه محکوم‌ علیه تا بیست روز بعد از ابلاغ، رای داوری را اجرا ننماید، دادگاه ارجاع‌ کننده دعوا به‌ داوری و یا دادگاهی که صلاحیت‌ رسیدگی به اصل دعوا را دارد مکلف است به‌ درخواست طرف ذی‌ نفع طبق رای داور برگ اجرایی صادر کند. اجرای رای برابر مقررات قانونی می‌ باشد.

ماده 489

رای داوری در موارد زیر باطل است و قابلیت اجرایی ندارد:

1 – رای صادره مخالف با قوانین موجد حق باشد.

2 – داور نسبت به مطلبی که موضوع داوری نبوده رای صادر کرده است.

3 – داور خارج از حدود اختیار خود رای صادر نموده باشد. در این‌ صورت فقط آن قسمت از رای که خارج از اختیارات داور است ابطال می‌ گردد.

4 – رای داور پس از انقضای مدت داوری صادر و تسلیم شده باشد.

5 – رای داور با آن چه در دفتر املاک یا بین اصحاب دعوا در دفتر اسناد رسمی ثبت شده و دارای اعتبار قانونی است مخالف باشد.

6 – رای به‌ وسیله داورانی صادر شده که مجاز به صدور رای نبوده‌ اند.

7 – قرارداد رجوع به‌ داوری بی‌ اعتبار بوده باشد.

ماده 490

در مورد ماده فوق هر یک از طرفین می‌ تواند ظرف بیست روز بعد از ابلاغ رای داور از دادگاهی که دعوا را ارجاع به داوری کرده یا‌ دادگاهی که صلاحیت رسیدگی به اصل دعوا را دارد، حکم به بطلان رای داور را بخواهد در این صورت دادگاه مکلف است به درخواست رسیدگی‌ کرده، هرگاه رای از موارد مذکور در ماده فوق باشد حکم به بطلان آن دهد و تا رسیدگی به اصل دعوا و قطعی شدن حکم به بطلان، رای داور متوقف‌ می‌ ماند.

تبصره – مهلت یاد شده در این ماده و ماده (488) نسبت به اشخاصی که مقیم خارج از کشور می‌ باشند دو ماه خواهد بود. شروع مهلت‌ های تعیین‌ شده در این ماده و ماده (488) برای اشخاصی که دارای عذر موجه به شرح مندرج در ماده (306) این قانون و تبصره (1) آن بوده‌ اند پس از رفع عذر‌ احتساب خواهد شد.

ماده 491

چنان چه اصل دعوا در دادگاه مطرح بوده و از این طریق به‌ داوری ارجاع شده باشد، در صورت اعتراض به رای داور و صدور حکم به‌ بطلان آن، رسیدگی به دعوا تا قطعی شدن حکم بطلان رای داور متوقف می‌ ماند.

تبصره – در مواردی‌ که ارجاع امر به داوری از طریق دادگاه نبوده و رای داور باطل گردد، رسیدگی به دعوا در دادگاه با تقدیم دادخواست به‌ عمل‌ خواهد آمد.

ماده 492

در صورتی که درخواست ابطال رای داور خارج از موعد مقرر باشد دادگاه قرار رد درخواست را صادر می‌ نماید.‌این قرار قطعی است.

ماده 493

اعتراض به رای داور مانع اجرای آن نیست، مگر آن که دلایل اعتراض قوی باشد. در این‌ صورت دادگاه قرار توقف منع اجرای آن را تا‌ پایان رسیدگی به اعتراض و صدور حکم قطعی صادر می‌ نماید و در صورت اقتضا تامین مناسب نیز از معترض اخذ خواهد شد.

ماده 494

چنان چه دعوا در مرحله فرجامی باشد، و طرفین با توافق تقاضای ارجاع امر به داوری را بنمایند یا مورد از موارد ارجاع به داوری‌ تشخیص داده شود، دیوان عالی کشور پرونده را برای ارجاع به داوری به دادگاه صادر کننده رای فرجام خواسته ارسال می‌ دارد.

ماده 495

رای داور فقط درباره طرفین دعوا و اشخاصی که دخالت و شرکت در تعیین داور داشته‌ اند و قائم‌ مقام آنان معتبر است و نسبت به‌ اشخاص دیگر تاثیری نخواهد داشت.

ماده 496

دعاوی زیر قابل ارجاع به داوری نیست:

1 – دعوای ورشکستگی.

2 – دعاوی راجع به اصل نکاح، فسخ آن، طلاق و نسب.

ماده 497

پرداخت حق‌ الزحمه داوران به‌ عهده طرفین است مگر آن که در قرارداد داوری ترتیب دیگری مقرر شده باشد.

ماده 498

میزان حق‌ الزحمه داوری بر اساس آیین‌ نامه‌ ای است که هر سه سال یک‌ بار توسط وزیر دادگستری تهیه و به تصویب رئیس قوه قضائیه‌ خواهد رسید.

ماده 499

در صورت تعدد داور، حق‌ الزحمه بالسویه بین آنان تقسیم می‌ شود.

ماده 500

چنان چه بین داور و اصحاب دعوا قراردادی در خصوص میزان حق‌ الزحمه منعقد شده باشد، برابر قرارداد عمل خواهد شد.

ماده 501

هرگاه در اثر تدلیس، تقلب یا تقصیر در انجام وظیفه داوران ضرر مالی متوجه یک طرف یا طرفین دعوا گردد، داوران برابر موازین قانونی‌ مسؤول جبران خسارت وارده خواهند بود.

‌باب هشتم – هزینه دادرسی و اعسار

فصل اول – هزینه دادرسی

ماده 502

هزینه دادرسی عبارتست از:

1 – هزینه برگ هایی که به‌ دادگاه تقدیم می‌ شود.

2 – هزینه قرارها و احکام دادگاه.

ماده 503

هزینه دادخواست کتبی یا شفاهی اعم از دادخواست بدوی و اعتراض به حکم غیابی و متقابل و ورود و جلب ثالث و اعتراض شخص‌ ثالث و دادخواست تجدید نظر و فرجام و اعاده دادرسی و هزینه وکالت نامه و برگ های اجرایی و غیره همان است که در ماده (3) قانون وصول برخی از‌ در آمدهای دولت و مصرف آن در موارد معین – مصوب 1373 – و یا سایر قوانین تعیین شده است که به‌ صورت الصاق و ابطال تمبر و یا واریز وجه‌ به‌ حساب خزانه پرداخت می‌ گردد.

فصل دوم – اعسار از هزینه دادرسی

ماده 504

معسر از هزینه دادرسی کسی است که به واسطه عدم کفایت دارایی یا عدم دسترسی به مال خود به‌ طور موقت قادر به تادیه آن نیست.

‌ماده 505

ادعای اعسار از پرداخت هزینه دادرسی ضمن درخواست نخستین یا تجدید نظر یا فرجام مطرح خواهد شد. طرح این ادعا به موجب‌ دادخواست جداگانه نیز ممکن است. اظهارنظر در مورد اعسار از هزینه تجدید نظرخواهی و یا فرجام‌ خواهی با دادگاهی می‌ باشد که رای مورد‌ درخواست تجدید نظر و یا فرجام را صادر نموده است.

تبصره – افراد تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) و مددجویان مستمری بگیر سازمان بهزیستی کشور با ارائه کارت مدد جویی و تاییدیه رسمی مراجع مزبور از پرداخت هزینه دادرسی معاف می باشند.

پاسخ :

بلی. حکم موضوع تبصره ذیل ماده مذکور شامل هزینه های رسیدگی در شوراهای حل اختلاف نیز می گردد.

ماده 506

در صورتی که دلیل اعسار شهادت شهود باشد، باید شهادت کتبی حداقل دو نفر از اشخاصی که از وضعیت مالی و زندگانی او مطلع‌ می‌ باشند به دادخواست ضمیمه شود.

در شهادت‌ نامه، مشخصات و شغل و وسیله امرار معاش مدعی اعسار و عدم تمکن مالی او برای تادیه هزینه دادرسی با تعیین مبلغ آن باید تصریح شده‌ و شهود منشا اطلاعات و مشخصات کامل و اقامتگاه خود را به‌ طور روشن ذکر نمایند.

ماده 507

مدیر دفتر ظرف دو روز از تاریخ وصول دادخواست اعسار، پرونده را به‌ نظر قاضی دادگاه میرساند تا چنان چه حضور شهود را در جلسه‌ دادرسی لازم بداند به مدعی اعسار اخطار شود که در روز مقرر شهود خود را حاضر نماید.

مدیر دفتر نسخه دیگر دادخواست را برای طرف دعوای اصلی ارسال و در ضمن روز جلسه دادرسی را تعیین و ابلاغ می‌ نماید. به‌ هر حال حکم صادره‌ در خصوص اعسار حضوری محسوب است.

ماده 508

معافیت از هزینه دادرسی باید برای هر دعوا به‌ طور جداگانه تحصیل شود ولی معسر می‌ تواند در تمام مراحل مربوط به همان دعوا از‌ معافیت استفاده کند.

ماده 509

در مورد دعاوی متعددی که مدعی اعسار بر یک نفر همزمان اقامه می‌ نماید حکم اعساری که نسبت به یکی از دعاوی صادر شود نسبت‌ به بقیه دعاوی نیز موثر خواهد بود.

ماده 510

اگر معسر فوت شود، ورثه نمی‌ توانند از حکم اعسار هزینه دادرسی مورث استفاده نمایند، لکن فوت مورث در هر یک از دادرسیهای‌ نخستین و تجدید نظر و فرجام مانع جریان دادرسی در آن مرحله نیست و هزینه دادرسی از ورثه مطالبه می‌ شود، مگر آنکه ورثه نیز اعسار خود را ثابت‌ نمایند.

ماده 511

هرگاه مدعی اعساردر دعوای اصلی محکوم‌ له واقع شود و از اعسار خارج گردد، هزینه دادرسی از او دریافت خواهد شد.

ماده 512

از تاجر، دادخواست اعسار پذیرفته نمی‌ شود. تاجری که مدعی اعسار نسبت به هزینه دادرسی می‌ باشد باید برابر مقررات قانون تجارت‌ دادخواست ورشکستگی دهد. کسبه جز مشمول این ماده نخواهند بود.

ماده 513

پس ازاثبات اعسار، معسر می‌ تواند از مزایای زیر استفاده نماید:

1 – معافیت موقت از تادیه تمام یا قسمتی از هزینه دادرسی در مورد دعوائی که برای معافیت از هزینه آن ادعای اعسار شده‌ است.

2 – حق داشتن وکیل معاضدتی و معافیت موقت از پرداخت حق‌ الوکاله.

ماده 514

هرگاه معسر به تادیه تمام یا قسمتی از هزینه دادرسی متمکن گردد، ملزم به تادیه آن خواهد بود هم چنین اگر با درآمدهای خود بتواند‌ تمام یا قسمتی از هزینه دادرسی را بپردازد دادگاه با در نظر گرفتن مبلغ هزینه دادرسی و میزان درآمد وی و هزینه‌ های ضروری زندگی مقدار و مدت‌ پرداخت هزینه دادرسی را تعیین خواهد کرد.

باب نهم – مطالبه خسارت و اجبار به انجام تعهد

فصل اول – کلیات

ماده 515

خواهان حق دارد ضمن تقدیم دادخواست یا در اثنای دادرسی و یا به‌ طور مستقل جبران خسارات ناشی از دادرسی یا تاخیر انجام تعهد‌ یا عدم انجام آن را که به علت تقصیر خوانده نسبت به ادا حق یا امتناع از آن به وی وارد شده یا خواهد شد، هم چنین اجرت‌ المثل را به‌ لحاظ عدم‌ تسلیم خواسته یا تاخیر تسلیم آن از باب اتلاف و تسبیب از خوانده مطالبه نماید.

خوانده نیز می‌ تواند خسارتی را که عمدا از طرف خواهان با علم به غیر محق بودن در دادرسی به او وارد شده از خواهان مطالبه نماید.

دادگاه در موارد یاد شده میزان خسارت را پس از رسیدگی معین کرده و ضمن حکم راجع به اصل دعوا یا به موجب حکم جداگانه محکوم‌ علیه را به تادیه‌ خسارت ملزم خواهد نمود.

در صورتی که قرارداد خاصی راجع به خسارت بین طرفین منعقد شده باشد برابر قرارداد رفتار خواهد شد.

تبصره 1 – در غیرمواردی که دعوای مطالبه خسارت مستقلا یا بعد از ختم دادرسی مطرح شود مطالبه خسارت های موضوع این ماده مستلزم تقدیم‌ دادخواست نیست.

تبصره 2 – خسارت ناشی از عدم‌ النفع قابل مطالبه نیست و خسارت تاخیر تادیه در موارد قانونی، قابل مطالبه می‌ باشد.

‌ماده 516

چنان چه هر یک از طرفین از جهتی محکوم‌ له و از جهتی محکوم‌ علیه باشند در صورت تساوی خسارت هر یک در مقابل خسارت‌ طرف دیگر به حکم دادگاه تهاتر خواهد شد در غیراین صورت نسبت به اضافه نیز حکم صادر می‌ گردد.

ماده 517

دعوائی که به‌ طریق سازش خاتمه یافته باشد، حکم به خسارت نسبت به آن دعوا صادر نخواهد شد، مگر این‌ که ضمن سازش نسبت به‌ خسارات وارده تصمیم خاصی اتخاذ شده باشد.

ماده 518

در مواردی‌ که مقدار هزینه و خسارات در قانون یا تعرفه رسمی معین نشده باشد، میزان آن را دادگاه تعیین می‌ نماید.

فصل دوم – خسارات

ماده 519

خسارات دادرسی عبارتست از هزینه دادرسی و حق‌ الوکاله وکیل و هزینه‌ های دیگری که به‌ طور مستقیم مربوط به دادرسی و برای‌ اثبات دعوا یا دفاع لازم بوده است از قبیل حق‌ الزحمه کارشناسی و هزینه تحقیقات محلی.

‌ماده 520

د خصوص مطالبه خسارت وارده، خواهان باید این جهت را ثابت نماید که زیان وارده بلاواسطه ناشی از عدم انجام تعهد یا تاخیر آن و‌ یا عدم تسلیم خواسته بوده است در غیراینصورت دادگاه دعوای مطالبه خسارت را رد خواهد کرد.

ماده 521

هزینه‌ هایی که برای اثبات دعوا یا دفاع ضرورت نداشته نمی‌ توان مطالبه نمود.

‌ماده 522

در دعاویی که موضوع آن دِ‌ین و از نوع وجه رایج بوده و با مطالبه، داین و تمکن مدیون، مدیون امتناع از پرداخت نموده، در صورت‌ تغییر فاحش شاخص قیمت سالانه از زمان سررسید تا هنگام پرداخت و پس از مطالبه طلبکار، دادگاه با رعایت تناسب تغییر شاخص سالانه که توسط‌ بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران تعیین می‌ گردد محاسبه و مورد حکم قرار خواهد داد مگر این‌ که طرفین به نحو دیگری مصالحه نمایند.

فصل سوم – مستثنیات دِ‌ین

ماده 523

در کلیه مواردی که رای دادگاه برای وصول ديِن به موقع اجراء گذارده می‌ شود اجرا رای از مستثنیات دين اموال محکوم علیه ممنوع‌ می‌ باشد.

تبصره – احکام جزائی دادگاه های صالح مبنی بر استرداد کل یا بخشی از اموال محکوم علیه یا ضبط آن مستثنی می‌ باشد.

ماده 524

مستثنیات دين عبارت است از:

الف – مسکن مورد نیاز محکوم علیه و افراد تحت تکفل وی با رعایت شوون عرفی.

ب – وسیله نقلیه مورد نیاز و متناسب با شان محکوم علیه.

ج – اثاثیه مورد نیاز زندگی که برای رفع حوائج ضروری محکوم علیه، خانواده و افراد تحت تکفل وی لازم است.

د – آذوقه موجود به قدر احتیاج محکوم علیه و افراد تحت تکفل وی برای مدتی که عرفا آذوقه ذخیره می‌ شود.

ه – کتب و ابزار علمی و تحقیقاتی برای اهل علم و تحقیق متناسب با شان آنان.

و – وسایل و ابزار کار کسبه، پیشه‌ وران، کشاورزان و سایر اشخاصی که وسیله امرار معاش محکوم علیه و افراد تحت تکفل وی می‌ باشد.

ماده 525

در صورت بروز اختلاف نسبت به متناسب بودن اموال و اشیا موصوف در ماده قبل با شؤون و نیاز محکوم علیه، تشخیص دادگاه‌ صادرکننده حکم لازم‌ الاجرا، ملاک خواهد بود. چنان چه اموال و اشیا مذکور بیش از حد نیاز و شوون محکوم‌ علیه تشخیص داده شود و قابل تجزیه و‌ تفکیک نباشد به دستور دادگاه به فروش رسیده مازاد بر شان، بابت محکوم‌ به یا دين پرداخت می‌ گردد.

ماده 526

مستثنیات دين تا زمان حیات محکوم علیه جاری است.

ماده 527

چنان چه رای دادگاه مبنی بر استرداد عین مالی باشد مشمول مقررات این فصل نخواهد بود.

سایر مقررات:

ماده 528

دادسرا و دادگاه ویژه روحانیت که بر اساس دستور ولایت، رهبر کبیر انقلاب امام خمینی (‌ره) تشکیل گردیده طبق اصول پنجم (5) و‌ پنجاه و هفتم (57) قانون اساسی تا زمانی که رهبر معظم انقلاب اسلامی ادامه کار آن را مصلحت بدانند به جرائم اشخاص روحانی رسیدگی خواهد کرد‌ و پرداخت حقوق و مزایای قضات و کارکنان آن تابع مقررات مربوط به قوه قضائیه می‌ باشد.

ماده 529

از تاریخ لازم‌ الاجراء شدن این قانون، قانون آیین‌ دادرسی مدنی مصوب سال 1318 و الحاقات و اصلاحات آن و مواد (18)، (19) ،(21) ، (23) ، (24) و (31) قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب مصوب سال 1373 و سایر قوانین و مقررات در موارد مغایر ملغی می‌ گردد.

قانون فوق مشتمل بر پانصد و بیست و نه ماده و هفتاد و دو تبصره در جلسه علنی روز یکشنبه مورخ بیست و یکم فروردین ماه یک هزار و سیصد و‌ هفتاد و نه مجلس شورای اسلامی تصویب و در تاریخ 28 /1 /1379 به تایید شورای نگهبان رسیده است.

در صورت هرگونه مشاوره حقوقی راجع به دعاوی حقوقی و دعاوی کیفری می توانید با وکیل آنلاین یا وکلای پایه یک دادگستری موسسه حقوقی دادپویان در سریعترین زمان ممکن، مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری داشته باشید.

ضمن مشورت با وکیل پایه یک دادگستری، سوال حل نشده ای برای شما باقی نمیماند. ضمن اینکه مشاوره با وکیل کارکشته دادپویان، با بیش از سیزده سال تجربه حرفه ای در تمام زمینه های حقوقی و کیفری، تمام راهکارهای لازم را به شما ارائه میدهند و اگر نیازی به تنظیم لایحه، تنظیم شکواییه، تنظیم دادخواست یا تنظیم اظهارنامه شد، وکیل میتواند آنرا برای شما تنظیم نماید و یا در صورت لزوم، میتوانید با اعطای وکالت نامه به وکیل انلاین، صفر تا صد پرونده را برای شما انجام دهند. مشاوره حقوقی آنلاین بهترین روش جهت مشاوره با وکیل پایه یک است.

طراحی سایت موسسه حقوقی دادپویان به گونه ای است که در سریعترین زمان ممکن و به راحتی بتوانید از مشاوره حقوقی با وکیل استفاده کنید.

دادپویان حامی شما عزیزان و بهترین موسسه حقوقی است که با بیش از سیزده سال تجربه فعالیت های حقوقی و با بیش از سی وکیل پایه یک، به صورت تخصصی مشاوره حقوقی میدهد و وکالت میکند.

به عنوان مثال، چهار وکیل ملکی دارد که صرفا فعالیت و تمرکز خود را در حوزه دعاوی ملکی گذاشته اند. پنج وکیل اداره کار دارد که صرفا تمرکز آنها دعاوی اداره کار است و به همین منوال دعاوی دیگر.

در صورت تمایل میتوانید پادکست جنایی دادپویان را هم دنبال کنید. این پادکست روایت پرونده های جنایی ایرانی است که به موسسه حقوقی دادپویان ارجاع شده است.

مهم ترین مقالات حقوقی دادپویان شامل: طنز حقوقی، رادیو حقوقی، کلیپ حقوقی، پکیج حقوقی، بسته حقوقی، بیمه حقوقی، فیلم حقوقی است که میتوانید در سایت حقوقی دادپویان مطالعه نمایید.

بهترین موسسه حقوقی در تهران و ایران، مشاوره با وکیل های مجرب و با تجربه، بهترین وکیل پایه یک در تهران و شهرستان، مجرب ترین وکیل خاورمیانه، باهوش ترین وکیل پایه یک دادگستری، آدرس دفتر وکالت در تهران، مشاوره با وکیل پایه یک تهران و شهرستان، وکیل مجرب، بهترین وکیل آنلاین در تمام نقاط ایران، شماره وکیل با تجربه در تمام منطقه های تهران، شماره وکیل پایه یک دادگستری شهرری و شمیرانات، مشاوره حقوقی تلفنی با وکیل، عریضه نویسی آنلاین با با تجربه ترین وکلای ایران، وکیل دادگستری خوب، مشاوره با وکیل دادگستری تهران، وکیل تهران فوری، مشاوره حقوقی فوری و ارزان، فوری ترین و ارزان ترین تنظیم دادخواست، مشاوره حقوقی با وکیل، مشاوره حقوقی تصویری، مشاوره حقوقی رایگان، مشاوره حقوقی آنلاین، مشاوره حقوقی شبانه روزی، مشاوره حقوقی فوری، پادکست ایرانی، پادکست فارسی، پادکست واقعی، پادکست رایگان، پادکست جدید، پادکست کیفری، پادکست حقوقی، خفاش شب، فرید بغلانی، فیلم اعدام محمد بیجه در پاکدشت، عکس خفاش شب، لحظه اعدام محمد بیجه، پادکست های جنایی، پادکست جنایی رایگان، پادکست جنایی جدید را با دادپویان دنبال کنید. ضمنا شما میتوانید از طنز حقوقی، کلیپ حقوقی، کلیپ کیفری، کلیپ جنایی، کلیپ قانونی، کلیپ قانون، رادیو حقوقی هم در قسمت رادیو استفاده کنید. امیر هاشمی مدیر سایت موسسه حقوقی دادپویان است. اینستاگرام حقوقی و اینستاگرام وکیل را هم دنبال کنید. استفاده از طنز هم موجب خوشحالی شما خواهد شد.

تیم پشتیبانی دادپویانمشاهده نوشته ها

Avatar for تیم پشتیبانی دادپویان

تیم پشتیبانی موسسه حقوقی دادپویان

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *